اعظم طالقانی

پيام هاجر شهريور 60 شماره 19

پيام هاجر شهريور 60 شماره 19

17 شهريور

براي تجسم و ياد آوري روز جمعة خونين 17 شهريور، بايد چند ماه به عقب برگشت:

 

17 شهريور

براي تجسم و ياد آوري روز جمعة خونين 17 شهريور، بايد چند ماه به عقب برگشت:

در سال 1356 چند حادثه از طرف دشمنان بشريت و استكبار جهاني به سركردگي امپرياليسم امريكا عليه مردم جهان و به خصوص ايران به وقوع پيوست، تا مبارزة مردم را سركوب و خاموش و يا منحرف سازد اما همه آنها عليه امپرياليسم و به نفع توده هاي مستضعف و بالقوه معترض و گروه هاي بالفعل مبارز تمام شد. در زير فهرست وار بدانها اشاره مي شود:

1-     موج تبليغات منحرف سازندة طرفداري از حقوق بشر كه براي نجات اقتصاد در هم ريخته كشورهاي سرمايه داري و مثلث شوم : آمريكا. اروپا – ژاپن مطرح شده بود، امريكا را ناچار مي كرد كه زنجير سگهاي هارش را محكمتر بكشد، و اين خود باعث تجري و بيداري مردم شده بود، و از اين فرصت پر از تضاد و بن بست براي آمريكا و وابستگانش، استفاده هائي به نفع حركت هاي آزادي بخش و ضد ديكتاتوري به دست آمد.

زير پوشش داغ و سوزانش گرفته بود، روز قبل كه مردم تهران در يك راهپيمايي عظيم شركت كرده بودند گفته بودند كه فردا صبح ميدان شهدا و اكنون به ميعاد گاه آمده بودند تا به ميثاق الهي خويش وفا كنند و رجعت را آغاز كنند.

هر چند هر روز ميدانها و خيابانها و چهار راهها از اسلحه به دستان و نظاميان و لوله هاي طويل توپ انباشته بود كه برخي به تهديد و برخي با نفرت و بسياري نگران و مردد به مردمي كه به سرعت به بالندگي و روش و تقدير خويش نشسته بودند نظاره مي كردند، اما امروز تهران چهرة ديگري داشت، نظاميان همه جا را در محاصره خود گرفته بودند، تعدادشان آمادگي جنگي را نشان مي داد، ولي براي مردم تفاوتي نداشت، مردم تصميم شان را گرفته و آماده مقابله بودند.

جمعيت به طور محسوسي هر لحظه فشرده تر مي شد و شعارهاي گوناگون فضا را پر مي كرد. مشتها گره كرده، چهره ها مصمم و خشمگين و چشمها پر از نفرت و در عين حال مملو از اميد، به پيروزي و نابودي باطل.

ناگهان فرمانده نظاميان با بلندگو اعلام كرد كه : مردم ! به خانه هايتان برويد از ساعت پنج صبح حكومت نظامي اعلام شده! اگر به تظاهرات تان ادامه دهيد ما اقدام خواهيم كرد! … با شروع سخنان فرمانده نظامي كه سكوتي محسوس بر قرار شده بود، يكباره سكوت درهم شكست و جمعيت در حاليكه با مشتهاي گره كرده به سوي صف نظاميان پيش مي رفت فرياد بر آورد كه : « توپ، تانك، مسلسل، ديگر اثر نداردـ هر چند اگر شب و روز بر ما گلوله بارد» ! نظاميان خود را آماده حمله نشان دادند، و به زمين نشسته لوله تفنگهايشان را به طرف مردم گرفتند، اما مردم بي اعتنا شعار مي دادند كه «مرگ بر شاه» و …

فاصله مردم و نظاميان آماده كشتار بسيار كم شده بود. ناگهان نيراندازي هوائي از هر سود آغاز شد كه لحظاتي ادامه يافت، ولي تأثيري در اداره و حركت مردم نداشت، صف خواهران كه در جلو جمعيت و مقابل لوله هاي تفنگ قرار داشتند بر زمين نشستند… لحظاتي بعد تيراندازي زميني به سوي مردم آغاز شد، مردم، بويژه زنان مسلمان، مانند گندمهاي رسيده كه داس نيز براي نابودي شان آمده باشد روي هم بر زمين مي افتادند، صفير گلوله مزدوران «شاه» فضا را مي شكافت و بر قلب ومغز مردم مسلماني كه براي كسب آزادي، استقلال و جمهوري اسلامي به پا خاسته بودند فرو مي نشست.

گاز اشك آور نيز شليك شده بود، جمعيت به هم بر آمده بود، عده اي هنوز هم فرياد مي زند «فرار نكنيد هوائيه» عده زيادي با تير اندازي هاي اوليه به زمين افتاده بودند، عده اي فرار مي كردند و به كوچه ها پناه مي بردند، عده اي ديگر تلاش مي كردند كه جسد هاي خون آلود و تير خورده برادران يا خواهرانشان را از ميدان و كف خيابان بردارند و با خود به ببرند، غوغائي بود!

شعارها هر لحظه خشمگين تر و رساتر مي شد: الله اكبر ! … مرگ بر شاه! … نهضت ما حسينيه، رهبر ما خمينيه! … به قدرت مسلسل، به همت خميني، شاه ترا مي كشيم به گريه يتيمان، به ناله مادران، شاه ترا مي كشيم! … بوي خون همه جا را فرا گرفته بود، از هوا نيز هلكوپتر با ارتفاع بسيار كم مردم را به گلوله بسته بود، ميدان تقريباً خلوت و خالي شده بود، آژير آمبولانس از هر طرف به گوش مي رسيد، كف خيابان و سينه هاي ديوار ها را خون پوشانده بود و گاهي هم ديده مي شد كه شهيدي يا مجروحي با خون خويش شعاري و سخني و پيامي را به ديوار نوشته بود به اميد اينكه پيام خونين او هرگز از يادها نرود…

ساعاتي بعد از اين نبرد نابرابر پيان يافته بود، مردم به خانه ها و به كوچه ها پناه برده بودند، اجساد شهدا جمع آوري شده بود، سكوتي وهم آلود و سنگيني بر همه جا سايه انداخته بود، خورشيد نيم روزي غبار گرفته و گويا ميل به غروب كرده بود، جانيان و دشمنان خدا و خلق دارها برچيده و خونها شسته بودند، آنان اين حماسه خونين و تاريخي را پايان يافته تلقي مي كردند و تلاش مي كردند كه به سرعت آثار جرم و خيانت را بزدايند. آنان مي كوشيدند كه دستهاي خون چكانشان را كه اين بار عيان تر شده بود از ديدگاه تيز بين تاريخ و نسلهاي آزاده آينده مخفي نمايند. اما تاريخ پر ماجراي انسان به خوبي اين حقيقت را نشان مي دهد كه هيچ جنايتي هر چند كوچك هم باشد از نظر تاريخ پنهان نمي ماند و هيچ نظامي ضد انساني قادر نيست كه خود را توجيه كند و حتي از خشم خدائي مردم خود را رها كند. رژيم شاه كه حداقل 25 سال پس از كودتاي 28 مرداد غاصبانه بر ملت ايران سلطه يافته بود و جنايت و خيانت نموده بود فكر مي كرد كه با اين سركوبي خونين قادر خواهد بود كه مردم را ياراي مقاومت و مخالفت در برابر رژيم استبدادي نخواهد بود.

شاه كه در ماجراي جنگ دوم جهاني با اراده و تصميم «متفقين» به قدرت رسيد و بر مردم تحميل شد، هربار كه مردم فرصتي مي يافتند خشم و نفرت خود را نسبت به او و حكومت جابرانه اش ابراز مي داشتند و او كه مي ديد قدرت مقاومت ندارد، مي كوشيد با سركوبي و اختناق ملت را به تسليم وادار كند.

در سال 1327 دست به اختناق و سلب آزاديها و تجاوز به حريم قانون اساسي زد.

در سال 1332 كه اساس سلطنت و قدرتش را در خطر ديد از كشور فرار كرد ولي سازمان «سيا» با كودتاي سياه وننگين عليه دكتر مصدق و ملت ايران او را به كشور باز گرداند. در سال 1335 «ساواك» با همكاري «سيا» و «موساد» تأسيس شد و بر شدت اختناق افزود.

در بهار سال 1342 كه شعله خشم ملت مسلمان عليه شاه به رهبري روحانيت و امام خميني بر افروخته شد كشتار 15 خرداد 1342 دستور شاه صورت گرفت. در سال 1350 كه با هجوم مسلحانه به رژيم، شاه احساس خطر شديد كرد ناگزير دست به كشتن ها و اعدام و اختناق جديد زد.

در سال 1356 كه ايران در آستانه يك انقلاب عمومي و مردمي قرار داشت با نخستين حركت انقلابي رژيم شاه، مردم و روحانيون پيشتاز حوزه علميه قم را در 19 دي 1356 به گلوله بست بدين اميد كه مردم به پا خاسته و در آستانه انفجار را مرعوب سازد. اما هنگامي كه ديدار اربعين شهداي 19 دي امواج حركت و انقلاب گسترده تر شد خشمگينانه دست به كشتارهاي جديد تري زد و اربعين پس از اربعين امواج كوبنده انقلاب گسترده تر و عميق تر مي شد و تا دورترين روستاهاي ايران نيز رسيد.

رژيم شاه كه مي ديد با رفتن «هويدا» و آمدن «آموزگار» و كشتار هاي پياپي طرفي نشسته است، دست به مانور و نقشه ديگري زد و آموزگار را برداشت و مهرة ديگري به نام «شريف امامي» را به صدارت نخست وزير برگزيد و نام دولت او را «دولت آشتي ملي» انتخاب كرد و وعده آزاديها، انتخابات آزاد، آزادي مطبوعات، توجه به اسلام احترام به روحانيت و … را مطرح ساخت…

اما مردم كه اين بار يك پارچه بعه پا خواسته بودند و تصميم گرفته بودند تا سقوط رژيم شاهنشاهي و استقرار نظام اسلامي از پا ننشينند، با رهنمودهاي امام خميني مصمم تر به تظاهرات ومقابله خويش با رژيم ادامه دادند و اعلام كردند كه فريب چهره عوض كردنهاي شاه و آمريكا را نخواهند خورد.

راهپيمايي عظيم عيد فطر 1357 كه مصادف بود با 12 شهريور و ادامه اين راهپيمايي ها در سراسر كشور، به ويژه حركت عمومي مردم تهران در 16 شهريور گوياي اين تصميم ملت بود كه پشت رژيم را لرزاند. رژيمي كه دم از آشتي ملي مي زند و مدعي احترام و آزادي ها و خواست ملت و اعتلاي اسلام و روحانيت، ناگزير تصميم گرفت كه 28 مرداد يا 15 خردادي ديگر بوجود آورد بدين پندار كه مردم را با اين سركوب به عقب نشيني وا دارد و لذا كشتار 17 شهريور را كه گفته شده است در حدود چهار هزار نفر شهيد شدند به وجود آورد. گفته اند كه يكي از فرمانده هان عاليرتبه نظامي به شاه گفته بود كه : قربان ! خاطرتان آسوده باشد! با 17 شهريور سي سال ديگر جرأت مخالفت را نكرد!… اما علي رغم اين پندار غلط رژيم و سردمداران آن، 17 شهريور سر آغاز حركت تند و انقلابي عميقي شد كه روز به روز علي رغم كشتارهاي پياپي ديگر، اوج و گستردگي بيشتري يافت تا آنجا كه منجر به فرار شاه و آمدن امام به ايران وسرانجام سقوط رژيم شاهنشاهي در 22 بهمن شد.

17 شهريور، روز اوج حماسه و جهاد و شهادت و ايمان و ايثار بود.

17 شهريور، مظهر تجلي اراده ملت مسلماني بود كه تصميم گرفته بود تا آخرين نفس براي تحقق اسلام و آزادي و استقلال مبارزه كند.

17 شهريور، نشانه تحول دروني مردان و زناني بود كه سالها رژيم غرب زده، شاه براي مسخ هويت انساني و اسلامي شان تلاش كرده بود.

17 شهريور، رسواگر نظام استبدادي و ضد انساني شاه و آمريكا و تمامي ابر جنايتكاران و حاكم بر جهان است.

17 شهريور، بيانگر قدرت زايندگي انسان و انقلابي اسلام و مرجعيت شيعه است…

سلام ودرود خدا بر شهداي 17 شهريور.

مرگ بر آمريكا