اعظم طالقانی

پيام هاجر 10 ارديبهشت 63 شماره 78

پيام هاجر 10 ارديبهشت 63 شماره 78

شيوه هاي تبليغاتي انتخابات

انتخابات دومين دوره مجلس شوراي اسلامي برگزار شد و نتايج مرحله اول آن تقريباً اعلام گرديد. پيرامون اين انتخابات از جهات مختلف و از ابعاد گوناگون مي توان بحث كرد و از زاويه هاي متعدد مي توان به آن نگريست و طبعاً نتايج مختلفي مي توان گرفت.

 

عمده ترين مسائلي كه در رابطه با انتخابات مي توانند مورد تحليل و بررسي دقيق و منصفانه قرار گيرند عبارتند از: به لحاظ ايدئولوژيك، مفهوم قانونگزاري و جايگاه مجلس شوراي اسلامي در نظام جمهوري اسلامي و تبيين و توجيه آن براي مردم كه بالاخره مجلس چه كاره است؟ شرايط اجتماعي و سياسي موجود در رابطه با انتخابات و اينكه تمام گروههاي قانوني و فكري و سياسي توانسته اند در آن شركت كنند يا نه؟ عملكرد مجلس اول وارزيابي دقيق و همه جانبه آن و اينكه اين مجلس توانسته است انتظارات مردم و انقلاب را برآورده كند؟ واصولاً اين مجلس توفيق يافته است كه مؤسس شيوه قانونگذاري صحيح و اسلامي براي مجالس آينده باشد؟ انتظارات مردم از نمايندگان و مجلس آينده و اينكه اصولاً نمايندگان در فضاي موجود مي توانند وظايف قانوني شان را بدون هيچ مانعي انجام دهند؟ انگيزه ها مردم در اصل شركت كردن در انتخابات و اينكه اساساً اين شركت به معناي تأييد تمام روندهاي موجود امور و عملكردهاي مسئولين كشور است؟ نتايج انتخابات و اينكه چرا عده اي كه انتظار انتخاب شدن شان نمي رفت انتخابات شدند و عده اي – بخصوص عده اي از نمايندگان فعلي مجلس – كه علي الظاهر مي بايست انتخاب مي شدند با آراء اندكي اصولاً از دور خارج شدند و حتي بسياري از آنها به دور دوم نيز راه يافتند؟ چرا چنين شد؟ براستي چرا كساني كه به هر ترتيب «حزب الله» و خط امامي خالص ناميده شده بودند و به نظر مي رسيد كه اكثريت مردم و لااقل رأي دهندگان دوره قبل شان را با خود دارند و بويژه در شرايطي كه تمام رقبا به هر تقدير از ميدان خارج شده بودند، قاطعانه افول كردند؟ و … اينها و مسائل ديگر از اين دست جاي بحث فراوان دارد و بايدروي تمامي اينها دقت و تأمل فراوان كرد و از نتايج بدست آمده، براي مديريت كشور و هدايت مردم در آينده بهره گرفت. چرا كه هر كسي كه از پديده هاي اجتماعي و مردمي و عمق حوادث درس نميگيرد و يا نمي خواهد بفهمد و بداند، قطعاً قادر خواهد بود كه آينده را درك كند و طبعاً نخواهد توانست خط مشي درست واصولي و واقع بينانه اي را انتخاب كند. اين تأمل و دقت و راه يافتن به عمق پديده هاي اجتماعي براي مسئولين كشور و مديران جامعه از ضروري ترين كارها است.

مسائلي كه عنوان شد از مهمترين موضوعات در رابطه با انتخابات است، ولي ما از تمامي آنها مي گذريم و نكته ديگري را كه شايد داراي اهميتي در كنار موضوعات ياد شده نباشد – اما در جاي خود بسيار مهم است مورد بحث و نقد قرار مي دهيم و آن «شيوه هاي تبليغاتي انتخابات» است. چنانكه گفته شد، اين مسئله فرع بر ديگر مسائل اساسي انتخابات است، اما نگاهي كنجكاوانه و دقيق و جامعه شناسانه به مجموعه شيوه هاي تبليغاتي انتخابات اخير، مسائل اساسي و انحرافات مهم و فاجعه هاي بسياري را در اين مقطع انقلاب و در آينده جامعه اسلامي ايران، نشان مي دهد، و شايد از جهاتي جا افتادن و رايج شدن اين شيوه هاي غلط و غير اخلاقي و عوام فريبانه بي ارتباط با موضوعات ديگر نباشد.

روشن است كه در تفكر اخلاقي و درسياست اسلامي و هدف وسيله را توجيه نمي كند» و بر اين اساس ملاك قضاوت و ارزيابي افراد مسلمان و بخصوص عناصرسياسي و اجتماعي آن، عملكردها و مجموعه كردارها و رفتارهاست، نه ادعاها و شعارها و احياناً صرف نيت خير داشتن! البته ممكن است كه گاهي انساني نيت خير و هدف مقدس و حقي داشته باشد، ولي راه غلطي را، به دليل جهل و ناآگاهي، براي رسيدن به نيت درست و هدف حق، انتخاب كند، كه بايد آگاهش كرد، اما به نظر مي رسد محال است كه كسي كه آگاهانه و با علم به غلط بودن شيوه اي، آن شيوه و مشي را براي رسيدن به هدفي – ولو درست – انتخاب كند و بر آن اصرار هم داشته باشد، اساساً نيت خير داشته باشد! ما بر اساس آموزشها و تعاليم اخلاقي اسلام، مسئول نيت هاي افراد نيستيم و در جاهايي كه دليل روشني بر سوءنيتها در دست نيست، حق نداريم بر خلاف اصل «اصالت برائت» قضاوت كنيم، اما در جاهايي كه مجموعه عملكردها و اتخاذ شيوه هاي مستمر نشان مي دهد كه شخص عليرغم طرح شعارهاي حق و اعلام نيتهاي خير، واقعاً نيت خير ندارد و اصالت هدف و سلامت وسيله براي او مطرح نيست، باز هم مي توان اصل را بر برائت فرد و سلامت نيت و تقدس هدف گذاشت؟ آري تنها ضابطه ايمان و تعهد و سلامت نيت افراد مسلمان، مشي عملي و اخلاق و كردار و پايبندي به «تقدس هدف» و «تقدس وسيله» است و لاغير!

با دريغي عميق بايد گفت كه در انتخابات اخير، بسياري از نامزدهاي انتخاباتي، براي راه يافتن به مجلس، از هيچ شيوه اي ابا نداشتند، گويا براي آنان هدفي فراتر و اساسي تر از نشستن بر كرسي وكالت و استفاده از «نام» و «نان» مطرح نبوده است!

بخصوص برخي از كساني كه بيش از همه، داعيه متعهد شرعي و احساس تكليف شرعي! براي شركت در انتخابات داشتند و مدعي بودند كه فقط براي خدا وانجام وظيفه خدمتگذاري و احترام به خون شهداء و به دليل اينكه خود را از ديگران صالحتر مي دانسته اند شركت كرده اند، عمدتاً بيش از ديگران، از شيوه هاي انحرافي و غير اسلامي براي جلب آراء مردم استفاده كرده اند! راستي: «توبه فرمايان چرا خود توبه كمتر مي كنند»؟!

چه كسي و چه مذهبي و حتي كدام قانون اجازه داده است كه براي اثبات خود، ديگران را بايد طرد، متهم و نفي كرد؟ كدام تعهد اسلامي ايجاب مي كند كه كانديدائي بدون توجه به مسئوليت اساسي و قانوني وكالت وحتي برخلاف اصول قانون اساسي كه وظايف اصلي او را شركت فعال در قانونگذاري ونظارت بر حسن اجراي قانون دانسته است، به مردم وعده بدهد كه با انتخاب شدنش تمام مسائل كشور و يا حوزه انتخابيه اش چند روز حل خواهد شد؟ كدام اخلاق اسلامي اجازه داده است كه كانديدائي مطابق مد روز و ارزشهاي رايج درخشان! انقلابي – اسلامي! براي خود بتراشد و يا بسيار بزرگتر و مهمتر از آنچه واقعاً بوده است سوابق! را نشان بدهد – چنانكه تمام انقلابيون واقعي بگردش هم نمي رسند! و يا زشتر، كدام اخلاق و غزت نفس انساني و اسلامي اجازه مي دهد كه كانديدائي براي پرده پوشي روي هويت ناپسند و يا بي هويتي خود، روابط خود را آنهم عمدتاً مربوط به بعد از انقلاب – با شخصيت ها و چهره هاي آشنا و احياناً محبوب جامعه مرتب به رخ مردم بكشد؟ و احياناً عكس با شخصيتي داشته آنرا به صورت پوستر و ارواق تبليغاتي بخورد مردم بدهد؟ و يا اگر هم عكس با شخصيتي نداشته عكس او را در كنار عكس خود چاپ كند؟ كه بله! من آنم كه رستم بود پهلوان !! راستي اگر هم بنا شود كس سوابق خود را بگويد وخود را بشناساند – بگذريم از اينكه مردم معمولاً افراد را مي شناسند بهتر نيست كه اولاً آنچه را كه مي گويد درست و مطابق با واقعيت باشد نه دروغ و تحريف و بزرگ كردن چيزهاي كوچك؟ و ثانياً مقيد باشد كه شخصيت و هويت خود را مستقل و جداي از روابط و طفيلي بودن به مردم معرفي كند؟ و ثالثاً اصولاً صرفنظر از مسائل ديگر، بهتر نيست كه كانديداي به جاي پرداختن به سوابق و لو حق آنچناني، فكر و انديشه و اعتقاداتش را پيرامون مسائل مختلف و فراوان انقلاب و كشور به طور صريح و روشن بيان كند و بگويد كه مثلاً به نظرم مشكلات فعلي كشور اين است و راه حلهاي اصولي من نيز اينها، و مردم نيز با شناخت كاملتر به صاحبان فكر و انديشه والاتر و عميق تر و صحيح تر رأي بدهند؟ متأسفانه در تبليغات انتخاباتي تمام خوبيها و شعارها مانند مسلمان انقلابي، متعهد، آگاه، متخصص، معتقد به ولايت فقيه، در خط امام و روحانيت، خدمتگزاري مردمي قاطع و … اصولاً تمام خصوصيات همه انسانهاي برتر يكجا درباره امتيازات كانديداها مطرح بود- حالا اين ويژگيها كجا و چگونه اثبات شده است خدا مي داند! – جز چهار جمله كه بيانگر تفكر و تخصص واقعي افراد در رابطه با مسائل و مشكلات پيچيده انقلاب! (البته در اين رابطه گام مفيدي كه روزنامه كيهان و اطلاعات برداشته و مصاحبه هائي با برخي از كانديداها داشته قابل تقدير است)

ناپسندتر از همه اينها، سوءاستفاده هاي آشكاري بود كه عده اي از كانديداها و طرفدارانشان از خون شهدا و يا قرابت و آشنائي با شهدا براي تبليغ صالحيت و جلب آراء مردم كرده اند!

شهدا براي تبليغ صلاحيت و جلب آراء مردم كرده اند!

نويسنده خود مواردي را ديده است كه به پدر شهيدي گفته اند كه حتماً بايد به فلاني رأي بدهيد و گرنه خون شهيد پامال شده است! به مادر شهيدي پيشنهاد شده است كه بايد به فلاني رأي بدهيد و گرنه خيانت به خون شهداء شده است! و وقتي مادر شهيد گفته است چشم! گفته اند بايد اين دفتر را امضاء بكنيد و قول كتبي بدهيد كه به فالاني رأي خواهيد داد. و حتي روي پرده ها نوشته بودند كه وصيت يا خون شهدا…) كه اسم كانديداها را در آخر جمله نوشته بودند. يعني جوانان اين كشور به شهادت رسيده اند كه حتماً فلان كانديدا انتخاب شود و گر نه خون آنان بر باد رفته است!! و يا گاهي ديده شده است كه تبليغ شده است كه به برادر شهيد … و همسر شهيد و … رأي بدهيد! راستي كسي حق دارد از خون شهداء كه هدف و آرمانشان فراتر از اين مسائل جزئي است چنين بي باكانه استفاده كند؟ وانگهي قرابت و نزديكي به فلان شهيد بزرگوار چه صلاحيتي براي افراد ايجاد مي كند؟ بگذريم از اينكه گاهي اعمال قدرتهائي از سوي كانونهاي قدرت – بخصوص در شهرستانها صورت گرفته و يا اغفالگريهائي از سوي آنان انجام شده است كه البته به دليل اينكه نوع مسائل مربوط به وزارت كشور و شوراي نگهبان است و آنها بايد رسيدگي كنند، متعرض آنها نمي شويم.

و رابعاً ، جاي اين سئوال اساسي هست كه اصولاً كساني كه در تبليغات كانديداتوري شان ضوابط اسلامي را رعايت نمي كنند و حاضرند به هر وسيله اي متوسل بشوند تا نماينده بشوند! اگر به مجلس راه يافتند مي توانند متعهد به اصول اسلامي و اخلاقي و قانوني باشند؟ اين نوع افراد قادر خواهند بود كه در برابر فشارها و فرصت طلبيها و قدرت طلبيها مردانه بايستند و از انقلاب و اسلام و موكلين خود دفاع كنند؟!

البته نمونه هاي فراواني از شيوه هاي غلط تبليغاتي وجود داردكه براي احتراز از مشخص شدن مسئله و مطرح نشدن افراد كه موضوع فراتر از اشخاص است به آنها اشاره نشد. وانگهي مردم مسلمان و آگاه و متعهد خود هزاران نمونه از اين شيوه ها را در چند هفته اخير ديده اند و نيازي به طرح مجدد آنها نيست.

به هر حال چيزي كه موجب نگراني است اين است كه اولاً چرا بايد كساني كه خود را آماده براي مهم ترين و حساس ترين پست و جايگاه مي كنند اينچنين بي وجه و بي پروا در رابطه با اخلاق و تفكر اسلامي وعمل مذهبي و سياسي باشند و ارزشها را مخدوش و تفكر اسلامي و عمل مذهبي و سياسي باشند و ارزشها را مخدوش و لوث كنند؟

ثانياً عمل آنان، خواه ناخواه، به نام اسلام، انقلاب و كل حاكميت جمهوري اسلامي تمام مي شود و بدين ترتيب، هر چند آنان «نفع»! برده اند ولي قطعاً اسلام و انقلاب اسلامي لطمه ديده است! چه كسي مي تواند اين ضايعات و بدبيني ها را جبران كند؟

ثالثاً، مهمتر از همه،‌چرا بايد پنج سال بعد از انقلاب اسلامي و در دومين دوره مجلس شوراي اسلامي – كه امام نمايندگان دوره اول، را عصاره فضائل ملت، خواند – اصولاً شرايط اجتماعي بجائي برسد كه ارزشهاي والاي اسلامي و انقلابي در جامعه آنقدر تنزل كند و ضد ارزشها رشد كند و كساني به اقتضاي شرايط ناسالم موجود، دست به شيوه هايي بزنند از امتيازاتي سخن بگويند كه قطعاً ضد اسلامي است و مي دانيم كه اين تبليغات ضد ارزشي در جامعه مؤثر واقع مي شوند؟ مسئوليت اين انحطاط اخلاقي جامعه با كيست؟