اعظم طالقانی

پيام هاجر 26 آبان 63 شماره 91

پيام هاجر 26 آبان 63 شماره 91

به بهانه ترور خانم گاندي

سرزمين «عرفان» و «دموكراسي»

 

همواره «هندوستان»، اين كشور پهناور و گسترده را، «سرزمين عجايب» و شگفتيها دانسته اند. اين عنوان، يكي از مفاهيم و عناوين كلي و جامعي است كه تا حدود زيادي سيماي هندستان را مي نماياند. از شش هزار سال قبل تا كنون، هند، سرزمين اديان مختلف و مختلف و مذاهب بسيار و متضاد بوده و تمامي اديان تاريخي پيوسته در اين پهنه گيتي پيرواني داشته اند و دارند. هند سرزمين رياضت ها، خودآزاريها، قناعت ها، رنج كشيدن ها، و در نهايت تصوف و عرفان و در نتيجه، آغوش گرم احساسها و انديشه هاي عميق و ماورائي بوده و هست. وداها، اوپانيشادها، متون عرفاني عميق و متعالي فراوان محصول مستقيم اين انديشه ها و احساسها است. بدون ترديد مي توان هندوستان را زادگاه اصلي عرفاني و تصوف است كه از آنجا احساسها و انديشه هاي ماورائي به ديگر سرزمين ها و ملت ها و انسانها هجرت كرده است.

اين خصوصيات را كم و بيش همه گفته اند و نوشته اند، اما مطلبي كه كمتر به آن توجه شده است اين است كه هند سرزمين دموكراسي و انسانيت و احترام به شخصيت و عقايد و افكار و آراء مردم است.

هر چند دموكراسي، با مفهوم سياسي و اجتماعي جديد، دويست سال بيشتر سابقه ندارد، و حتي دموكراسي «آتن» و «اسپارت» دو هزار و پانصد سال سابقه دارد، اما دموكراسي هندستان، حدالقل چهار هزار سال است كه برقرار و پايدار است. دنياي امروز – بخصوص دنيا غرب – كه مدعي است داراي دموكراسي است و تقريباً تمام حكومتهاي عصر حاضر – حتي مستبدترين شان، مدعي اند كه به دموكراسي و حقوق بشر پايبندند، عملاً نشان داده اند كه تقريباً تمامي اين آرمانها و شعارها بازيچه و بهانه و ادعائي بيش نيست، اما هندوستان و مردم آن و برخي از رهبران آن نشان داده اند كه درمقابل مقايسه با ديگر رهبران و حكومتها، دموكراسي و حقوق انسان را بگونه اي جدي و قاطع رعايت كرده اند. چرا چنين است؟ چرا هند دموكراسي عميق ترين ريشه را دوانده و كهن ترين سنت اجتماعي و سياسي و اخلاقي هنديان گشته است؟ تأمل و فهم اين مسئله و اين پديده بسيار آموزنده و عبرت انگيز است. دو علت اساسي، مهم ترين نقش را در پيدايش دموكراسي نوع هندي داشته است: يكي، تنوع و فراواني مذاهب و اديان در اين سرزمين و ديگر، تصوف و عرفان و رواج عمومي احساس و تفكر انسان دوستي، در اين شبه قاره پهناور است.

معمولاً در جامعه اي كه بسته است و با ديگر جوامع ارتباط فكري و فرهنگي ندارد، و يا يك دين و يا انديشه و فكر خاصي در آنجا حاكم است، مردم داراي تنگ نظري، جمود انديشه، قشريت، تعصبات شديد و خشك مي باشند. و چون چنين مردمي خود را همواره برتر و نفس حقيقت مي پندارند، از اين جهت تحمل هيچ فكر و عقيده ديگري را ندارند. اينگونه مردمان توقع دارند كه هيچ فكر و عقيده غير از آنچه آنها معتقدند نپذيرند و اگر پذيرفتند رها كنند و اگر رها نكردند لااقل در برابر آنها كتمان نمايند. اما اگر در جامعه اي عقايد و مذاهب مختلف و متنوع وجود داشته باشد، بطور طبيعي تعصبات و يكسونگريها و جمود انديشه كمتر پديد مي آيد. جامعه اي كه باز است و عقايد گوناگون در آن آزادانه ابراز مي شوند و هيچكس و يا هيچ دسته اي حق انحصاري تبليغ عقيده را ندارد، بلكه پيروان تمام مذاهب و عقايد بطور مساوي و عادلانه از امكان ترويج و تبليغ عقيده برخوردارند، طبيعي است كه انحصار طلبي، گروه گرايي، تعصبات كور، قشري گري، سطحي نگري، تنگ نظري در آنجا به حدالقل ممكن مي رسد. چرا كه لااقل يك از عوامل مهم واساسي تعصبات فرقه اي و كور و خود برتر بيني از بين رفته است. در چنين جامعه اي، شرح صدر گذشت و تحمل يكديگر قوي و نيرومند است. چنانكه گفته شد، مردم هند هزاران سال است كه هزاران دين و مذهب بزرگ و كوچك را بخود ديده اند.

بويژه بعد از پيدايش مسيحيت و اسلام، اين دودين بزرگ اثرات مستقيمي در فرهنگ و اخلاق و جهان بيني بسياري از مردم هند گذاشته اند. بخصوص اسلام، كه شايد بعد از دين بودا، بيشترين تأثير را بر ملت هند گذاشته باشند. در حال حاضر نيز مسلمان يكي از پرجمعيت ترين و با نفوذترين گروههاي مذهبي هند را تشكيل مي دهند. مردمي كه اينچنين داراي تنوع عقايد و مذاهب ومذاهب هستند و قرنها است كه پيروان اديان مختلف با هم زندگي مي كنند، گذشت و كرامت و احترام بحقوق ديگران و احترام به عقايد ديگران در آنها نيز فراوان و عميق و ريشه دار است. هر چند از زمان استيلاي استعماري امپراطوري بريتانيا تا كنون، گاهي سلطه جويان و قدرتمندان داخلي و خارجي، از احساسات مذهبي مردم استفاده مي كنند و آنها را به جان هم مي اندازند تا خود از اين آب و گل آلود ماهي بگيرند، اما در عين حال، خوشبختانه عمق و اساس تساهل مذهبي و تحمل پذيري وشرح صدر مردم هندـ اعم از مسلمان و هندو و … ـ همچنان پارجا مانده است، و اين زمينه بسيار نيرومندي است براي پيدايش يك نوع دموكراسي مردمي و عميق و طولاني و مفيد.

از سوي ديگر، در كنار تنوع مذاهب و اديان و عقايد، هزاران سال است كه تصوف و رياضت كشي و انسان دوستي و عرفان، مردم هند را به شرح صدر و كرامت و بزرگواري و گذشت و تحمل عقايد يكديگرپيوند داده است. كه مؤمنين به ميزاني كه آگاه تر و انديشمندتر و عارفتر باشند، بلند نظري و سعه صدر و گذشت و تحمل آنان نيز بيشتر خواهد بود و در مقابل، مومناني كه جاهلتر و بي فكرتر و بيسوادتر باشند، تنگ نظرتر و متعصب تر و بي گذشترند. مردم هند نوعاً، كم يا زياد، بهره اي از آگاهي عرفاني و شناخت دروني و ملكات انساني و فتوت و گذشت ـ كه اين صفات از مختصات عرفان است ـ دارند و لذا تساهل عقيدتي وديني در آنجا بالنسبه بيشتر از جاهاي ديگر دنيا است.

در ارتباط با اين دو خصيصه است كه هند تنها كشوري است كه در طول تاريخ، بسياري از سياستمداران و شخصيتهاي سياسي و اجتماعي و علمي آن، حكيم، فيلسوف، عارف بوده اند. اين اشخاص نموداري از ويژگيهاي اجتماعي و بازتابي از شرايط فرهنگي ملت هند مي باشند. كساني چون:«مهاتما گاندي» ، «جواهر لعل نهرو»، «رادها كريشنان» ، «رابيند راناتاگور» ، نمونه هايي از چنين مرداني هستند كه در قرن ما درخشيده اند و جهاني را با عظمت و بزرگي و صلح طلبي و حكمت و عرفان خود صفا و عظمت بخشيده اند.

اينان كه تجلي روح هند و فلسفه و عرفان هند بوده اند، از مظاهر دموكراسي و حقوق بشر وصلح و مسالمت و انسان دوستي در روزگار ما مي باشند. اگر هند در عصر ما، شخصيت ديگري جز «گاندي» نداشت، براي اثبات مدعاي ما كافي بود. «گاندي»! همان پيرمرد لاغر اندام و استخواني و مومن را مي گويم كه با ايمان و مقاومت و شجاعت و تدبير و صلح و انسان دوستي، استعمار سيصد ساله بريتانيا را از هندوستان بيرون راند و ملتي را از استعمار قرنها نجات بخشيد. همان پيرمردي را مي گويم كه در تمام عمر با رياضت و سختي و روزه و امساك از محرمات ديني خود روزگار گذارند و هرگز پا از دايره معتقدات خود بيرون نگذاشت و در نهايت مانند راهبان و عارفان درونگرا بگوشه اي نخيزد، بلكه عليرغم آنهمه زهد و قتاعت و رياضت، چون مجاهدي بزرگ و حكيمي مبارز و شجاع، تا آخرين لحظه در صحنه پيكار باقي ماند. همان رهبر انسان دوستي را مي گويم كه عليرغم معتقدات ديني خاص خود، تمام انسانها را يكسان دوست مي داشت.

براي او هندو و سيك و مسلمان و مسيحي و … فرقي نمي كرد و لذا در برابر استعمار بريتانيا تمامي ملت هند را به مبارزه مشترك مي خواند. بويژه او در برابر توطئه هاي دشمن سخت هوشيار و مقاوم بود. در آن روزگار، قبل از پيروزي و بعد از پيروزي، دشمن دانا مي كوشيد بين مسلمانان وهندوها و سيك ها اختلاف بيندازد و گاهي هم موفق مي شد جوي خون راه بيندازد اما گاندي با تمام توان خود مي كوشيد چون پدري مهربان آتش چنين درگيريهاي بي ثمر را خاموش كند. او هرگز تحت تأثير پيروان عوام و متعصب خود نبود. برخي از پيروان او توقع داشتند كه گاندي هم جانب آنها را گرفته و لااقل به كشتار مسلمانان فتوا بدهد، ولي گاندي مردانه مقاومت مي كرد و تا مي توانست مي كوشيد كه صلح و صفا را به جاي جنگ و دشمني بنشاند و گاهي كه از اقدام عملي كاري ساخته نبود، گاندي، به عنوان اعتراض به كشتار انسانها روزه مي گرفت. در ارتباط با كشتار مسلمانان بود كه گاندي روزه گرفت و در حال روزه بود كه به معبد براي عبادت مي رفت و در بين راه بوسيله يكي از متعصبين هندو ـ ياسيك ـ به شهادت رسيد.

به هر حال، سنت دموكراسي و انسان دوستي و حكمت و عرفان، در هندو، سنت پايدار و ريشه داري است كه همچنان پابرجاست و عليرغم تمام توطئه هاي بيگانگان و فقر ومحروميت مزمن مردم، هند، آزادترين و دموكرات ترين كشور دنيا است و اين سنتي است تاريخي و مردمي و منبعث از شرايط خاص تاريخ و فرهنگ هندوستان است هر چند دشمنان خارجي و بخصوص امپرياليسم آمريكا و متحدانش مي كوشند كه اين سنت را با دامن زدن به اختلافات و يا ترور رهبران آن مانند خانم ايندرا گاندي ـ ريشه كن سازند ولي قطعاً موفق نخواهند شد.