پيام هاجر 10 مهر 63 شماره 88
نخست وزير و خودسانسوري مطبوعات
چندين بار نشريه هشدار داده ايم كه چرا مطبوعات و رسانه هاي گروهي كشورما دچار ركود، يكنواختي، كم محتوائي و از همه مهمتر گرفتار خودسانسوري هستند؟
چرا مطبوعات و ديگر وسايل ارتباط جمعي و عمومي – كه عمدتاً از بيت المال تغذيه مي شود- رسالت اصلي شان را تقريباً از ياد برده اند و فقط به بنگاههاي خبري رسمي و ارگان رسمي مسئولين و مقامات دولتمردان تبديل شده اند؟ آيا مطبوعات راديو و تلوزيون جز انعكاس و انتقال اخبار رسمي و تأييد و حداكثر توضيح سخنان درست و نادرست دولتمردان و مقامات رسمي و غير رسمي كشور رسالتي ندارند؟…
خوشبختانه اخيراً جناب آقاي مهندس موسوي نخست وزير محترم در مصاحبه اي با روزنامه كيهان به اين نكته توجه كرده اند و به صراحت اعلام داشته اند كه مطبوعات ما دچار خودسانسوري هستند . م اين توجه و صراحت جناب نخست وزير دولت است طبعاً مسئول اجراي قوانين، به فال نيك مي گيريم و اميدواريم كه اين وضع نامساعد مطبوعات و اصولاً فضاي عمومي كشور بر طرف شده و جايش را به فضاي سالم وانتقادگر و به تعبير اسلامي «امر به معروف و نهي از منكر» بدهد و از اين طريق خوبيها ترويج و بديها و انحرافات و كجيها و احياناً خيانتها اصلاح گردد.
ما سخنمان را با مطبوعات و همكاران و مطبوعاتي مان بارها گفته ايم و به آنها تذكر داده ايم كه رسالت اصلي مطبوعات «امر به معروف نهي از منكر است و لذا دنباله روي از مبلغ و مروج افكار و انديشه هاي آنان شدن، قطعاً غلط و مغاير با وظيفه اصلي مطبوعات است، اما اكنون كه جناب نخست وزير سكوت را شكسته و ضمن يادآوري نقض اساس مطبوعات، خواسته اند كه مطبوعات در نظام جمهوري اسلامي، رسالت طبيعي و قانوني و همه جانبه شان را بازيابند، ما روي سخن را متوجه جناب نخست وزير و ديگر مسئولين درجه اول مملكت مي كنيم و از آنان مي خواهيم كه به يكي از سئوالات اصلي ما – كه علاوه بر ايراني بودن و مسلمان بودن، عضوي از خانواده مطبوعات هستيم – پاسخ دهند:
مهمترين سئوال ما اين است كه مسئول اصلي اين وضع كيست؟
درست است كه قلم زنان و دست اندركاران مطبوعات به دليل خودسانسوري مي كنند و تن به موج هاي زودگذر - برخي ديرپا – مي دهند، شايسته انعقاد و خرده گيري هستند، اما حقيقت اين است كه عواملي به لحاظ سياسي، فكري و فرهنگي دست به دست هم مي دهند و شرايطي پديد مي آورند كه خودسانسوري مانند يك بيماري خطرناك و مسري به فكر و روح و انديشه و قلم نويسنده و خبرنگار مسلط مي شود. اين عوامل كدامند و چگونه بوجود مي آيند؟ بايد اين عوامل را دقيقاً شناخت و آنگاه با قاطعيت به صورت يك عمل جدي به رفع نواقص زمينه ساز و قطع ريشه هاي اصلي اقدام كرد وروشن است كه تا به اين عوامل بنيادي توجه نشود و اقدام به رفع آنها نگردد، فقط اعتراف به يك حقيقت و يا حتي خرده گيريهاي روبنائي و فرعي دردي دوا نخواهد كرد. نمي دانيم كه پاسخ نخست وزير به اين پرسش چيست؟ اما به گمان ما يكي از عواملي كه در پيدايش پديده خودسانسوري در مطبوعات و به طور كلي در عموم ملت – دخالت داشته است، كوتاهيها و سستيهاي دولت و مسئولين اجرائي و قضائي و حمايت از مطبوعات و نقادان واقعي است و لذا اگر اين نقص از سوي دولت و نقادي باز مي شود و در نتيجه بلاي شوم خودسانسوري نه تنها در مطبوعات بلكه درتمامي افراد و نهادها شكسته و رفع مي گردد.
توضيح اينكه: بر اساس حقوق «قانوني» ، «شرعي» و «طبيعي» هر ايراني حق دارد ـ و گاهي هم واجب است- كه در تمام امور اجتماعي و سياسي و مملكتي اظهار نظر كند، ايراد بگيرد، انتقاد نمايد و در نهايت نظرش را مثبت يا منفي در هر امري بدهد. اين اضهار نظر ممكن است خصوصي باشد، ممكن است شفاهي و يا كتبي مانند نامه ـ باشد، ممكن است به صورت كتاب و يا مقاله در مطبوعات باشد و ممكن است از طريق تريبونها و امكانات حزبي و تشكيلاتي و گروهي مانند ميتينگها ـ باشد. دولت و قوه قضائيه بر اساس تعهدات قانوني موظف است كه مدافع اين حقوق عمومي و پاسدار و محافظ آزاديهاي مشروع باشد وطبق قوانين مربوط مشوق و مدافع كساني باشد كهبه وظايف شرعي امر به معروف و نهر از منكر و به تعهدات قانوني و اجتماعي انتقاد خود عمل مي كنند. و البته روشن است كه در مقابل كساني كه از اين آزادي سوء استفاده مي كنند و با نقض قوانين مي كنند بايد طبق مقررات قانوني كيفر ببينند.
اگر اين حقيقت قابل قبول است كه اولاً مردم در خرده گيري و انتقاد و اظهار نظر به دولت و مسئولين مملكتي و اجرائي خود آزادند و ثانياً دولت متعهد است كه اين آزادي سالم و قانوني را حفاظت كند، بايد پرسيد كه در طي اين چند سال اخير دولت و قوه قضائيه كه بر اساس قانون اساسي مسئول اجراي عدالت است چه اقداماتي در جهت مبارزه با خودسانسوري و جو اختناق كرده اند؟ واقعيت خارجي و روند حوادث و عملكرد مسئولين نشان مي دهد كه قدمهاي موثري در جهت حفظ اين آزادي ها برداشته نشده است. گروههاي محارب و غير محارب سياسي ونظامي عمدتاً از فضاي سالم و باز سياسي بعد از انقلاب سوء استفاده كرده از يكسو جو جامعه را آلوده و مسموم ساختند و از سوي ديگر، فرصت طلبان و قدرت پرستان و عناصر ضد آزادي و عدالت كه به طرق مختلف عمل مي كردند و مي كنند، از آب گل آلود ماهي گرفتند و كوشيدند كه به بهانه هاي گوناگون و با ايجاد شرايط اتمام و برچسب زني و تكفير و تفسيق، راه هر نوع تنفس و آزادي بيان و حتي آزادي فكر و انديشه را بگيرند. سعي شد هر كسي و هر دسته اي را به بهانه خاصي متهم و گوشه گير و منزوي سازند. شرايطي پديد آمد كه خودبخود گوينده و نويسنده، ئو روزنامه و خبرنگار و … زبان در كام كشد و قلم در قلمدان نهد و سكوت را بر سخن گفتن ترجيح دهد و يا اگر حرفي بزند و يا مطلبي بنويسد آنقدر مصلحت جوئي و رعايت خيلي چيزها را بكند كه عملاً سخن و كلام او بي تأثير و يا كم تأثير گردد.
چرا؟ براي گوينده و يا نويسنده اي هنگاميكه ببيند شرايط به گونه ايست كه اظهار نظر و انتقاد و امر به معروف و نهي از منكر بسيار گران تمام مي شود و سبب قطع «نان» و لكه دار شدن «نام» و متهم شدن «ايمان» مي گردد، كمتر حاضر مي شود كه اين بهاي گران را تحمل كند و به گستاخي اش ادامه دهد. و بدتر از همه ضد انقلاب و ضد مملكت و ضد اسلام و … قرار مي دهد، طبيعي است كه بخاطر احتراز از اين اتهام زشت و براي اثبات مسلمان بودن و ايراني بودن خود سكوت اختيار كند و خود را سانسور كند و حتي گاهي خود را همرنگ جماعت هم نشان دهد و به چاپلوسي و دروغ و تملق و رياكاري روي آورد.
عده اي چنين فضائي را مستأسفانه بوجود آوردند، اما دولت و مسئولين قضائي نه تنها بطور قاطع و جدي و جلو چنين جريان خطرناك و ضد اسلام و ضد انقلاب رانگرفتند و قاطعانه آن را در آغاز تولدش خفه نكردند، بلكه گاهي با تأييدهاي مستقيم و يا غير مستقيم از اين جريان آزادي كش و تفرقه افكن و وحدت شكن را اخلاق برباده حمايت كرده و بالاخره تا حدود زيادي فضاي مطلوب جريان مذكور، حاكميت يافت و در نهايت كار به جائي رسيده است كه گاهي مسئولين و يا حتي عاملين همان جريان از وضع موجود يا آينده ابراز نگراني مي كنند و چنانكه گفته شد نخست وزير نيز از آن خودسانسوري مطبوعات گله مي كنند.
بايد به نخست وزير محترم بگوئيم: چرات از همان روز نخست كه زاويه انحراف آغاز شد اقدام نكرديد و جلوي كج روي را نگرفتيد؟ چرا طبق قانون اساسي از آزاديهاي مشروع و قانوني دفاع نكرديد؟ چرا از همان روي كه قانون شكنان با اعمال خودسرانه خود آزاديها و حيثيت افراد و آبروي اشخاص را مورد هجوم قرار دادند و بنام حمايت از انقلاب گاهي زشت ترين اعمال را انجام دادند قاطعانه اقدام نكرديد؟ چرا از همان روزي كه قلم ها و زبانها تهديد شد آينده را پيش بيني نكرديد؟ و چرا…؟ وچرا…؟
برادر! گفته اند: «سرچشمه شايد گرفتن به بيل – چوپرشد نتوان گذشتن به پيل» گفتن ندارد كه در اينجا منظور دفاع از اشخاص خاص وگروهها و دستجات خاص نيست، هدف دفاع از اساس آزادي و قانون و ارزشهاي اسلامي است.
هدف دفاع از همان اصل مسلمي است كه ملت براي كسب آن سالها مبارزه كرد و هزاران شهيد به پاي آن قرباني كرد. و در اين رابطه هدف اينست كه بگوئيم كه اگر امروز وضعي پيش آمده است كه شما و كساني چون آيت الله منتظري و … نگران آن و آينده انقلاب اسلامي هستيد و از خودسانسوري گله مي كنيد و از انزواي افراد صادق و مستقل انديش ابراز نگراني مي كنيد، عواملي سبب اين انحطاط و اوضاع گشته كه يكي از مهم ترين اين عوامل، كوتاه آمدن مسئولين اجرائي و قضائي در حفظ و حراست از آزادي و قانون اساسي بوده است. اگر از روز اول سنگ بنا وخشت اول كج گذاشته نشده بود اين بنا تا اينجا كج بالا نمي آمد. و لذا به عنوان آخرين سخن برادرانه مي گوئيم كه اگر علاقمنديد – كه هستيد – اين بنا تا «ثريا» كج بالا نرود و خودسانسوري جايش را به «دولت سانسوري» ندهد، چاره اي جز اين نيست كه قاطعانه بنا را ترميم كنيد و شرايط سياسي و فرهنگي جامعه را سالم سازيد و كاري كنيد كه صف دوست و دشمن در سطوح مختلف جامعه در هم نياميزد و با هر كسي به صورت دشمن ـ ولو اشتباهكار ـ رفتار نشود. كاري كنيد كه نقادان و انتقادگران دلسوز و علاقمند تشويق شوند ومتخلفين طبق قانون مجازات شوند. كاري كنيد كه همگان اطمينان پيدا كنند طبق قانون مجازات شوند. كاري كنيد كه همگان اطمينان پيدا كنند كه هيچكس را به خاطر فكر و عقيده و اظهار نظر و انتقاد منجازات و مواخذه نمي كنند و نام و نان او را مورد تجاوز قرار نمي دهند. كاري كنيد كه فرصت طلبان و متملقان و چاپلوسان و نان به نرخ روز خورها مأيوس شوند. براي رفع خودسانسوري و شكستن سكوت عمومي و مطبوعاتي جز اين راهي نيست. تجربه هاي تاريخي نيز اين حقيقت را اثبات مي كند.
برادر بزرگوار! اگر امروز نكنيد فردا خيلي دير است و پس فردا محال است!