اعظم طالقانی

پيام هاجر 25 ارديبهشت 63 شماره 79

پيام هاجر 25 ارديبهشت 63 شماره 79

ضد انقلاب خطرناك!

 

اين روزها كه مادف بود با پنجمين سالگرد شهادت مرحوم استاد«مرتضي مطهري» و طبعاً شخصيت و افكار و انديشه ها و آثار فكري ايشان از هر چيزي مورد بحث و گفتگو در محافل عمومي و خصوصي بود، يكي از مسائل عمده و مهم در تفكر ونظريات ايشان، مسئله «اقتصاد» و فكر اقتصادي معظم له بود كه با برجستگي و اهميت بيشتري اشتغال ذهني افراد را تشكيل مي داد.

دليل روشن اين اهميت دادن به مسائل اقتصادي و جنجالي و بحث انگيز بودن آن، نقش تعيين كننده «اقتصاد» و «سياستهاي اقتصادي» است و «انقلاب» و سرنوشت آينده «مردم» و «جمهوري اسلامي».

يكبار شخصي در اين رابطه سخن بسيار زيبا و ظريف و در عين حال دقيق و عميق گفته بود و آن به اين مضمون بود كه: «اقتصاد» فعلي ما ضد انقلابي است كه اگر درست با آن برخورد نشود و با سرپنجه تدبير مشكلات و بن بست هاي آن حل و گشوده نگردد، با هيچ شيوه ديگر نمي توان با آن جنگيد و آن را وادار به تسليم كرد! ضد انقلاب خطرناكي كه نه با توپ و تانك و گلوله و فانتوم مي توان او را شكست داد، و نه مي توان با اعدام و زندان و شكنجه او را نابود كرد، و نه با مبارزات سياسي و شعارها و احياناً در دلها ميتوان با او مقابله كرد! «فكر»،«تدبير»،«اراده»،«عمل» و ديگر هيچ! اگر اين شرايط وجود داشت، اين ضد انقلاب خطرناك و «مار در آستين» را مي توان رام و وادار به تسليم كرد، و گر نه به صراحت و صداقت بايد گفت و پذيرفت كه با هيچ شيوه ديگري نمي توان از عهده حل آن برآمد!

حقيقت اين است كه هنوز پس از گذشت بيش از پنج سال از عمر جمهوري اسلامي، عليرغم تلاشهاي پراكنده و مقطعي بسيار و رونق بخشيدن كمي و احياناً صوري بخشهائي از تأسيسات توليدي و اقتصادي، «تفكراقتصادي» و «سياستهاي اقتصادي» ما شكل مشخص و قاطع و هماهنگ خود را نيافته و اصولاً «فكر» و «سياست» اقتصادي ما دچار پريشاني و آشفتگي و سردرگمي است! هنوز نمي دانيم كه اقتصاد اسلامي چگونه اقتصادي است!

مي گوئيم «نه شرقي – نه غربي» ، «اسلامي» است، مي گوئيم اقتصاد اسلامي نه سرمايه داري است و نه سوسياليستي، اما لااقل بدرستي و روشني – جز بيان يك سلسله كليات – نمي دانيم كه اقتصاد «نوع اسلامي اش» چگونه اقتصادي است! هنوز نمي دانيم كه مثلاً «مالكيت» در بخش «صنعت» و «زمين» چگونه است، آيا مالكيت در اين دو بخش از نظر كمي وكيفي حدي دارد يا نه، «ثروت» نيز همچنين كماً و كيفاً مرزي دارد يا نه! هنوز معلوم نيست بخصوص در عمل – كه مثلاً «كشاورزي» محور اقتصاد آينده ما است و يا «صنعت» ، «صنايع كوچك» در اولويت است يا «صنايع بزرگ» ، مهم تر از همه اينها، «استقلال» و «خودكفائي» و «رشد اقتصادي» و كسب «درآمد» بيشتر اصل است يا «عدالت اجتماعي» و كاهش «استثمار»، و اگر بين دو اصل اساسي و انقلابي مغايرتي در مقطع كنوني نيست، «چگونه؟»، مسائل كار و كارگري با مفهوم و ابعاد امروزي آن در اسلام و در جمهوري اسلامي چگونه مطابق اصولي ارزشي و اعتقادي اسلام حل مي گردد و چه برنامه ريزي و سياست گذاري عملي و اجرائي براي تحقق آرمانهاي انقلاب و اسلام صورت گرفته است«تجارت» و مسائل متعدد آن در چهارچوب اقتصادي اسلامي چه معنا و مفهوم وسرنوشتي پيدا مي كند، وده ها از اين مسائل عمده و سرنوشت ساز كه در تأسيس نظام اقتصادي و اجتماعي و شكل دادن به هويت واقعي و اسلامي نظام جمهوري اسلامي نقش زير بنائي و تعيين كننده دارند. بالاخره نمي دانيم كه با اين ضد انقلاب مخوف چگونه برخورد كنيم! البته روشن است كه نمي خواهيم بگويم كه اين مسائل براي هيچكس روشن نيست و يا نمي خواهيم بگويم تفكر اسلامي قادر به پاسخگوئي اين مشكلات نيست، بلكه حرف اين است كه هنوز اين مسائل در ميان علماو فقها و متفكران اسلامي ما محل اختلافند. و هنوز يك نظر واحد اسلامي باشد، پيدا نشده است و به نظر ما اين حقيقي است غير قابل انكار!

درست است كه حل اين مسائل عمده آنهم در يك جامعه نو بنياد زمان مي خواهد و قطعاً اينگونه تصميم گيريهاي فكري و سياستگذاريهاي عملي در عرض چند سال امكان پذير نيست، اما اني نيز درست است كه از سويي اگر به موقع و خلي زود توأم با پختگي لازم تصميم نگيريم و شرايط مساعد – مثلاً شرايط خاص انقلابي و آمادگي عمومي مردم – از دست برود و از سوي ديگر، اگر مسائل بنيادي و فكري اختلافي را جدي نگيريم و «سنگ بناها» كج گذشته شود، فردا و فرداها خيلي دير خواهد بود! اين نيز درست است كه در اسلام اقتصاد «هدف» نيست اما «وسيله» كه هست، آنهم وسيله اي كه براي رسيدن به هدف از واجبترين واجبترين واجبات است. تدارك اين وسيله آنقدر مهم است كه اگر نباشد و يا درست و صحيح و مطابق با نيازهاي واقعي كشور و انقلاب و مردم نباشد، قطعاً ديگر اهداف و حتي وسيله هاي ديگر نيز به خودي خود منتفي شده و يا لااقل در نهايت ضعف و ناتواني خواهند بود.

اما با اين همه، چه بايد كرد؟ آيا اين مشكلات اصولاً حل نشدني هستند؟ آيا نبايد بگفته شهيد مطهري «همينطور نشسته چرت بزنيم» و فقط منتظر گذشت زمان باشيم؟ قطعاً اين مسائل و اين بن بستها حل شدني هستند و بايد هم حل كرد. اما چگونه؟ روشن است كه پاسخ ساده نيست وحتي امكان ندارد كه پاسخ تمام سئولات را يكنفر – هر قدر دانا و توانا – بدهد! نويسنده اين سطور مدعي نيست كه پاسخ اسلامي مشكلات طرح شده و امثال آنها را يكجا و قاطع مي تواند ارائه بدهد و همچنين را قم اين يادداشت به پيچيدگيها و عظمت مسائل فكري و اجتماعي و اقتصادي و ابعاد مختلف و متنوع آنها و بخصوص مشكلات اجرائي آنها وافق است و اعتراف مي كند و لذا اگر هم حرفي براي گفتن در اين رابطه دارد، امكان طرح آنها در اين يادداشت كوتاه نيست، اما در اين مختصر چند نكته كلي و اساسي را در جهت شناخت و حل مشكلات جامعه و بخصوص مشكل اقتصادي يادآور مي شويم:

1-                قبل از هر چيز بايد قبول كنيم كه در دنياي جديد زندگي مي كنيم، دنيائي كه چه بخواهيم و چه نخواهيم بطور كلي با زمان پيامبر و ائمه شيعه و حتي با صد سال قبل و پنجاه سال قبل متفاوت است. هر چند به نظر مي رسد كه امروز كسي نباشد اين سخن را قبول نداشته باشد و منكر شرايط متفاوت امروز با ديروز باشد، اما حقيقت اين است كه عده اي عليرغم پذيرفتن عملي شرايط زندگي امروز و بهره مندي عيني از اين دست آوردها، بلحاظ فكري و نظري، هنوز به تحول زندگي و دگرگوني روزگار و پيشرفت علوم و فنون و به طور كلي به تكامل تاريخ، ايمان واعتقاد پيدا نكرده اند و يا لااقل به آثار و پي آمدهاي طبيعي و حق اين دست آوردها معتقد نشده اند، و اين مسئله كوچكي نيست! كسان بسياري در ميان ما هستند كه هنوز به طور كلي از نظر تاريخي در قرن اول اسلام و يا در قرن پنجم و ششم وهفتم هجري زندگي مي كنند و از نظر فكري هيچ نسبتي با زمان ما و عصر متحول كنوني و اوضاع عمومي عالم فعلي ندارند.

از نظر اينگونه افراد هيچ تحولي اساسي و بنيادين و نو در زندگي بشر صورت نگرفته است. در نظر اينان، فكر و دانش و هنر و ادبيات و فرهنگ و سياست و اقتصاد و اخلاق و روحيات انسانها در بنياد هيچ تفاوتي با هزار سال پيش پيدا نكرده است. اين دسته اگر هم تغييرات صوري و ظاهري در سطح زندگي مادي بشر مشاهده مي كنند نجد اعماق تحولات زندگي مادي بشر مشاهده مي كنند بجد اعماق تحولات زندگي مادي بشر درك نكرده اند و ندانسته اند كه در طول هزاران سال – بويژه در سيصد سال اخير – چه دگرگوني شگفتي در عمق فكر و انديشه و فرهنگ بشري روي داده است! و اگر هم چيزكي احساس كرده باشند فكر مي كنند كه راه حلهاي گذشته براي مشكلات ويژه امروز كافي به نظر مي رسند! اين نظر درست مثل اين است كه كسي بگويد چون درصد سال قبل به وسيله نقليه ام مثلاً اسب – كاه يا جو بدهم! وقتي كسي اعتراض كند بگويد كه خوب، وسيله نقليه با هم فرق ندارد، چه قديم باشد و چه جديد!، فقط شكل ظاهري است كه فرق كرده است!

به هرحال، قدم نخستين حل مشكلات و تصميم گيري درست و به موقع در مورد مسائل اساسي نوين زندگي امروز، باور وايمان پيدا كردن به تغيير و تحول اعماق سطوح مختلف حيات اجتماعي و سياسي و حتي فردي بشر امروز و شناخت آنهاست. اين است كه مرحوم مطهري در اين رابطه مي گويد: «اين دين دين خاتم است، اختصاص به زمان معين و يا منطقه معين ندارد، مربوط به همه منطقه ها و همه زمانها است، دين است كه براي نظام زندگي و پيشرفت زندگي بشر آمده، پس چگونه ممكن است فقيهي از نظامات و جريان طبيعي بي خبر باشندبه تكامل و پيشرفت زندگي ايمان نداشته باشد و آنگاه بتواند دستورهاي عالي و مترقي اين دين حنيف را كه براي همين نظامات آمده و ضامن هدايت اين جريانها و تحولات و پيشرفتها است كاملاً و به طور صحيح استنباط كند»

-         كتاب مرجعيت و روحانيت 60-

بنابراين بدون اعتقاد و شناخت جريان طبيعي زندگي و تحول فكر و انديشه و سياست و اقتصاد و فرهنگ بشر، امكان هيچگونه اقدامي اساسي و صحيح و مشكل گشا براي تخفيف وحل مسائل پيچيده و نوين انسان امروز نيست. اين قدم اولي است كه همه بخصوص مسئولين و دست اندركاران اداره جمهوري اسلامي بايد بردارند.