اعظم طالقانی

پيام هاجر 9 ارديبهشت 61 شماره 33

پيام هاجر 9 ارديبهشت 61 شماره 33

كودتا چرا؟

 

خبر براي همه تكان دهنده بود، و شايد هم باور نكردني !

خبر كودتاي جديد عليه نظام جمهوري اسلامي و شخص امام خميني! بوسيله چه كساني! بوسيله چه كساني؟ راستي شگفت انگيز است و شرم آور؟! بوسيله آقاي «صادق قطب زاده» !، متخصص مبارزه با رژيم شاه»، عضو شوراي انقلاب، نخستين سرپرست راديو و تلوزيون پس از پيروزي، چهارمين وزير امور خارجه، همراه و همدم ام مردي كه ركورد طرمارهاي تأييد مردم را شكست و به طورمارزاده معروف شد! و با مرجعيت آقاي «شريعتمداري» در قم!، شخصي كه سالها است مدعي مرجعيت شيعه است و گفته شده بود كه با چند قطره اشك رژيم شاه را ساقط كرد!، و با دستياري چند تن از نظاميان مسخ شده، و بدون ترديد با پول و كمكهاي مادي بازاريان و سرمايه داران آسيب ديده از انقلاب!

خوب براي چه و بچه منظوري؟ «نجات انقلاب ايران ! و به دست گرفتن قدرت و تشكيل «جمهوري سلامي واقعي»! به چه قيمتي؟ با كشتن امام، انفجار و كوبيدن جماران، نابود كردن شورايعالي دفاع و سران حكومت، تسخير سپاه و كميته و ارتش وبسيج، تصفيه خونين و در نهايت قتل و عام صدها هزار مسلمان بي تقصير!! و آنهم «ريسكي» فاجعه بار!، موفقيتي باشد يا خير؟ ـ كه مسلم موفقيتي حاصل نمي شد.

مگر انقلاب ايران به كجا رسيده است كه بايد به نجاتش برخاست و آنهم با كودتاي اينچنين خشن و جنايتكار؟ مگر همين انقلاب و رهبر آن نبود كه رژيم وابسته و پليد محمد رضا شاهي را واژگون ساخت و ديوارهاي سياه و سنگين زندانها را فرو ريخت و مرزهاي كشور را باز كرد تا شما سالها درومانده از وطن را باز گرداند؟ و به پست و مقام برساند؟ مگر همين انقلاب و همين جمهوري اسلامي و نهادهاي برآمده از متن آن نيستند كه بيش از سه سال است مردانه و ايثارگرانه و به قيمت خون هزاران شهيد در برابر توطئه هاي دشمنان داخلي و خارجي بويژه امپرياليسم آمريكا ايستاده اند؟ مگر همين امام و همين پاسداران سپاه و كميته و بسيج و همين ارتش و همين دولت و همين مجلس نيستند كه در مجموع قاطعانه وسازش ناپذير در برابر انواع و اقسام توطئه هاي سياسي اقتصادي و نظامي مقاومت كرده اند؟ آيا 19 ماه جنگ تحميلي عراق و اربابان و دوستانش را عليه ايران چه كساني و چه نيروهائي نحمل كرده اند؟ آيا كدام كشور و دولتي را سراغ داريد كه بيشتر از ايران و صميمانه تر از جمهوري اسلامي ايران و مسئولانش ضد امپرياليست تر و ضد صهيونيست تر باشد؟

مگر تا كنون چند قرارداد استعماري با كشورهاي امپرياليستي امضاء شده و چند امتياز خائنانه به بيگانگان داده شده است؟

آيا امامي كه قطع رابطه عادي با آمريكا را آرزو مي كند و هنگامي كه قطع مي شود به ملت تبريك مي گويد شايسته كشته شدن است؟ آيا مجلسي كه حتي قرض گرفتن از «صندوق بين المللي پول» را تجويز نمي كند بايد كوبيده و نابود شود تا انقلاب نجات پيدا كند، آيا ……….؟ و آيا……….؟

و جالب است كه ببينيم چه كساني به نجات انقلاب ايران اقدام مي كنند! فرض كنيم كه انقلاب ايران سقوط كرده و مسخ شده و اين جمهوري آن جمهوري اسلامي واقعي نيست و بايد نجاتش داد و جمهوري اسلامي واقعي كرد، ولي مسئله مهم اين است كه ناجي آن كيست و چه مي تواند بكند؟ روشن است كه فتوي دهنده و «امام» شريعتمداري است، و «رهبر عمليات» قطب زاده بازوان نظامي و اجرائي چند نظامي، پول و امكانات سرمايه داران داخلي و صاحبان شركتهاي تجارتي خارجي و پادوئي و قاچاق كني مهدوي، مناقبي، عبدالرضا حجازي ويل آلون، سوسياليست هاي صهيونيست فرانسوي!! اينها مدعيان نجات انقلاب ايران شده اند و طفلكي ها از اينكه انقلاب ايران سقوط كرد و به شدت متأثر شده اند كه دست به اين اقدام زده اند و مي خواهند كه با كشتن شخص امام خميني و قتل عام بهترين و صادق ترين فرزندان اسلام و ايران، انقلاب را نجات دهند و به «استقلال» ، «آزادي» ، «جمهوري اسلامي (ببخشيد جمهوري اسلامي واقعي! ) برسانند!

راستي چيز غريبي است! آخرين آقاي قطب زاده متخصص مبارزه به رژيم شاه و مبارزه كهنه كار با شريعتمداري متخصص سازش با رژيم شاه و خيانت به اسلام و با سوسياليستهاي صهيونيست فرانسه و با عبد الرضا حجازي مأمور فريب كار ساواك براي اغفال مردم در سالهاي سياه اختناق و با سلطنت طلبان چه نسبتي است؟ پيشنماز مسجد قلهك تهران را با «ويل آلون» و «بورگه » و آن كارخانه دار صهيونيست ديگر، چه رابطه ايست؟!

آيا مي توان احتمال داد اين رابطه ها تصادفي است؟ آيا مي توان قبول كرد كه كارگردان پشت صحنه آمريكا و «سيا» نيست؟ آيا پذيرفتني است كه اين مجموعه با اين تركيب مشخص دلشان براي انقلاب ايران سوخته و مي خواهند شريعتمداريها را به قدرت برسانند و جانشين امام خميني كنند تا اسلام واقعي و جمهوري اسلامي واقعي را پياده كنند؟ آيا تفكر و انديشه ها و مواضع سياسي، اسلامي، فقهي اقتصادي افرادي چون شريعتمداري عبدالرضا حجازي، مناقبي، قطب زاده، نظاميان، باقيمانده بر فرهنگ شاهنشاهي و اسلام آريامهري، مترقي تر از امام خميني، منتظري مشكيني، خامنه اي هاشمي رفسنجاني است؟ آيا اينها واقعيتهائي نيستند كه آقاي قطب زاده و امثال او ندانند؟

قابل قبول نيست كه افرادي چون قطب زاده اين مسائل روشن و غير قابل انكار را ندانند و تفهمند! پس چه سبب مي شود كه اينگونه افراد دست به اينگونه اعامل ننگين و فاجعه آميز بزنند و آلت فعل دشمنان اسلام و امت اسلامي كردند؟ عوامل و زمينه هاي فرعي و روبنائي علت اساسي يك چيز بيشتر نيست «دنيا پرستي» ناشي از «هواي نفس» است كه راستي «نفس اژدهاست كي او مرده است»! همان عاملي كه سبب شد «قابيل» برادر را بكشد و براي رد گم كردن او را زير خاك كند و بعد قتل و قدرت پرستي مذهب قابيليان گشت و شهادت و ايثار سنت هابيليان و فاجعه اي پس از فاجعه اي پس از فاجعه اي، در تاريخ خونين انسان، پديد آيد.

راستي حوادث تاريخي، با مشابهت هاي كامل، مرتب تكرار مي شود، «موسي» را مي بينيم كه «قارون» و «فرعون» و «بلعم باعورا»، «زر» و «زور» و «تزوير» را در مقابلش به حضرت محمد (ص) را مي نگريم كه با ربا خوارن و اشراف قيصرها وكسري هاي ايران و رم و روحانيون پاسدار ها و كليساها و كنيسه ها در برابرش و امام علي را مي بينيم كه «قاسطين» و «ناكثين» و «مارقين» رويارويش و امام حسين را كه در برابر «يزيد» و «شرح» و كيسه هاي طلاي يزيديان قرار گرفته و امام حسن … را همچنين و امروز امام خميني را مي نگريم كه با همين «مثلث شوم» مواجه است با «زر» و «زور» و «تزوير» با پول زرداران داخل و خارج و زور سلطنت طلبان و نظاميان و امپرياليست ها و فتواي شرعي شريح قاضي ها و روحانيون سردمدار مذهب، با قاسطين چون آمريكا و سلطنت طلبان و با ناكثين چون قطب زاده و شريعتمداري و با مارقيني كه احتمالاً به خاطر دين و فتواي يك به اصطلاح مرجع در اين رابطه قرار گرفتند، مقابل است كه ريشه اين مقابله ها و محاربه ها هواي نفس و قدرت پرستي است كه گفته اند: «حب دنيا رأس كل خطيئه»!

اين ماجرا نشان داد كه دشمن جهاني انقلاب اسلامي، با توجه به تجربه تاريخي، در نهايت سعي مي كند كه براي واژگوني يك نظام حق و يك انقلاب اصيل، از مارهاي در آستين و از شكل و فرم و توع همان انقلاب و چهره هاي آن منتهي بدلي و فلاپي استفاده كند و به اصطلاح بسيار دقيق جامعه شناسانه مرحوم دكتر شريعتي، از تز «مذهب عليه مذهب» بهره گيرد و از روحانيت بدوي و هواپرست عليه روحانيون راستين ديگر استفاده نمايد و از فقيه بدلي عليه فقيه حقيقي سود جويد! دشمن دانا و با تجربه مي كوشد كه تحت عنوان نجات انقلاب و اسلام «محمد رضا شاهي» را «عمامه» بر سرش بگذارند و به سقوط انقلاب و نظام جمهوري اسلامي وادارد و در صورت پيروزي و موفقيت اسلامي چون «اسلام عربستان» و «مصر» و «اردن» را حاكم گرداند تا اسلام براي مردم باشد و حكومت براي حفظ منافع ابرقدرتها در دست امپرياليست آمريكا و ديگر شركا! اگر موفقيتي براي دشمن باشد تنها از اين طريق است وبس.

در اين رابطه دو تذكر داريم و سخن كوتاه:

1-     مسئولان نظام جمهوري اسلامي و دست اندركاران انقلاب اسلامي بايد توجه داشته باشند كه يكي از راههاي اساسي مقابله با اين توطئه ها راضي نگهداشتن مردم و اقشار مستضعف جامعه است و راضي نگهداشتن اين مردم در تأمين «معاش» و «معاد» آنها است و بايد هر چه سريعتر و قاطعتر با استثمار و فئوداليزم و گراني و تورم و بيكاري و اختلافات فاحش طبقاتي مبارزه جدي تر شود. روشن است كه تا زماني كه مردم اميدوار ومعتقد و فداكار در صحنه باقي ماندند هيچ توطئه اي نمي تواند موفق شود چنانكه تا كنون همين مردم محروم بوده اند كه به مقابله مشكلات مختلف شتافته اند

2-     روحانيت و علماي بزرگ و آگاه و وارثان به حق پيامبران بايد توجه داشته باشند كه خود بايد قاطعانه و با تدبير به سازمان بخشي روحانيت و اصلاح حوزه ها بپردازند كه اگر آنها نكردند همچنين مي ماند و شريعتمداري هاي ديگر پرورده مي شود و يا دشمنان در لباس دوست و احياناً ناصالحان ديگر به اين كار اقدام خواهند كرد كه به هر حال، غير مطلوب خواهد بود. مرحوم شهيد مطهري بيست سال قبل در كتاب «مرجعيت و روحانيت» نقطه قوتها و نقطه ضعف هاي روحانيت موجود را بيان كرده و آرزوي اصلاح روحانيت را نموده است و اگر تا كنون به دلايل مختلف امكان پذير نبوده اكنون ديگر هيچ عذر و بهانه اي وجود ندارد و اميد است كه علماي دلسوز و صالح جديتر به اين مسئله بپردازند و نگذارند كه در آينده مسائلي پيش آيد كه همين حوزه ها و همين روحانيون انقلاب را به انحراف بكشانند و لااقل سبب بدنامي روحانيت متعهد و پر افتخار شيعه شوند.

به اميد پيروزي كامل انقلاب اسلامي در سطح جهان و رسوائي هر چه بيشتر مثلث «زر» و «زور» و «تزور»