پيام هاجر 29 تير ماه 1378 شماره 275
مسئوول بي اختيار
مسئوول بي اختيار
روز جمعه 18 تير ماه اخبار دردناكي از كوي دانشگاه تهران به گوش رسيد. فاجعه غمباري بر روي دوشمان سنگيني كرد.
دانشجويان مي گفتند: شب بود، فرمانده مهاجمين وارد كوي شد. اقاي كوهي رييس خوابگاه به نزد او رفت و از او سوال كرد: ممكن است بفرماييد براي چه منظوري تشريف آورده ايد؟ او در حاليكه با خلال دندان، دندانهاي خود را پاك مي كرد ناگهان يقه او را گرفت و گفت: به تو چه مربوط؟ و او را روي زمين پرت كرد و فرياد زد: «اين پدرسوخته ها را بيرون بريزيد…»
پس از مدتي معاون وزير كشور آقاي تاج زاده آمد با آنها به صحبت پرداخت. او از آنها خواهش كرد كه از كوي خارج شوند، ولي نپذيرفتند و با صداي بلند اعلام كردند: «ما از وزارت كشور دستور نمي گيريم. و ما از …» به هر حال آنچه نبايد بشود شد و دل ميليونها نفر از مردم اين سرزمين را مجروح ساخت، دانشجويان شهرستاني كه نه اقامتگاهي غير از كوي داشتن و نه پول و لباسي كه همه را برده بودند با مشكلات زيادي روبرو شدند.
جريان خشونت مانند كبكي كه سر به زير برف فرو برده باشد، حقايق را نمي فهمد، طي بيست سال تحت تأثير آموزشهاي غلط و يك بعدي خودش هم باورش شده است كه با زدن، گرفتن و كشتن مي تواند انقلاب را نگه دارد. منافع ملي و حفظ كشور برايش كم اهميت شده است. فقط به يك چيز مي انديشد: قدرت!
تا قبل از دوم خرداد تلاش مي كرد همه رقبا را از صحنه دور كند، بعد از دوم خرداد تقابل خود را به همه ملت آشكار كرد. اكثريت مردم را بي دين تلقي كرد. ترفند هايي براي سقوط خاتمي و دولت او بكار بست كه آخرين و مهمترين آنها جريان قتلهاي محفلي بود. پروندة قتلها به دليل بي گناهي و مظلوميت مقتولين جريان خشونت را در تنگنا قرارداد و كساني در حد معاونت مهمترين دستگاه امنيتي را رسوا كرد.
اين بار جريان خشونت با حمله بيرحمانه به دانشجويان در حال خواب چنان آشكارا جنايت كرد كه جاي هيچگونه مخفي كاري باقي نمانده است. اين جريان هميشه كوشيده است اعمال زشت خود را واژگون جلوه دهد و گناه را بگردن ديگران بيندازد. در اينجا نيز مي كوشد وزارت كشور ار مسوول قلمداد كند. در حاليكه همگان مي دانند وزارت كشور در مورد نيروهاي انتظامي اختيار كامل ندارد. بهمين دليل بود كه دانشجويان از آقاي وزير كشور مي خواستند استعفا دهد زيرا آنان معترض بودند كه چرا مسووليت بدون اختيار كافي را پذيرفته است؟!