اعظم طالقانی

سرمقاله پیام هاجر شماره 291 18 آبان 1378

سرمقاله پیام هاجر شماره 291 18 آبان 1378

13 آبان در سه سال

 

روز ابان سال 1357 دانش‌آموزان در خیابانها، با پلیس درگیر بودند. در یکی از خیابانها دیدم که عده‌ای از بچه‌ها، سنگ برداشته و به پلیس حمله می‌کردند. پلیس به سوی آنها تیراندازی می‌کردند. پلیس به سوی آنها تیراندازی می‌کرد و آنها از کوچه بیرون می‌زدند و سنگی پرتاب می‌کردند. به آنها گفتم: بچه‌ها، با دست خالی که نمی‌شود با پلیس رو در رو شد یکی از آنها گفت: ارزش کار به همین سات که دستهای ما خالی است ولی آنها تنها سنگ پرتاب نمی‌کردند بلکه سعی می‌کردند حتی الامکان به پلیس نزدیک شوند و به نوعی گفت و گو نمایند. پس از مدتی به نظر مرسید که توانسته‌اند در دل برخی از افراد پلیس جایی پیدا کنند.

سال بعد، انقلاب پیروز شده بود روز 13 آبان که سفارت آمریکا به دست دانشجویان افتاد، من در دهلی بودم و خبر را در آنجا شنیدم. ماهم به اتفاق دانشجویان ایرانی در هند، جلو سفارت آمریکا تجمع کردیم و جمعیت شب را تا صبح جلوی سفارت آمریکا گذراند.

سال پس از آن، من در مجلس شورای اسلامی بودم عده‌ای از نمایندگان اصرار داشتند که برای تأثیرگذاری بر انتخابات ریسات جمهوری آمریکا، باید گروگانها را آزاد کنیم تا کارتر و دموکراتها بتوانند رأی بیاورند. ولی در مقابل، گروهی مخالف آزادی گروگانها بودند. در همان روزها نامه‌ای از یک دانشجو آمریکایی به دستم رسید که برایم نوشته بود:

اگر در این شرایط، شما بخواهید گروگانها را آزاد کنید ما متوجه می‌شویم که برای این است که می‌خواهید بر جریان انتخابات تأثیر بگذارید شما خیلی پیش از شروع شدن مبارزات انتخاباتی باید گروگانها را آزاد می‌کردید...

چیزی که در این نامه بیشتر از هرچیز برایم جالب توجه بود، این که مردم آمریکا با دقت این جریان را در ایران تعقیب می‌کردند.

به هر حال، مسئولین و نمایندگان مجلس دریافته بودند که نگه داشتن گروگانها اشتباه بوده است. البته گرفتن لانه جاسوسی خود بحث جداگانه‌ای می‌طلبد، ولی بالاخره به این نتیجه رسیدند که گروگانها را آزاد کنند. گروگانها وقتی به آمریکا رسیدند که مردم آمریکا انتخاب خود را کرده بودند.