اعظم طالقانی

پيام هاجر آذر 60 شماره 25

پيام هاجر آذر 60 شماره 25

بسمه تعالي

به بهانه سالروز شانزدهم آذر

 

سه آذرخش

كمتر از پنج ماه از كودتاي سياه 28 مرداد مي گذشت، اختناق واستبداد بر همه جا پنجه افكنده بود، زندانها انباشته از آزاديخواهان بود، پيرمرد كه «چشم» همه بود دستگير شد و در گوشه زندان بود، آزادگان يا در زندان و يا متواري و تحت تعقيب بودند و به هر حال، در مزار آباد شهر بي تپش آوار جغدي هم نمي آمد به گوش!

بالاخره دشمن خارجي و دربار فاسد و وابسته شاه و ايادي آشكار و نهان آنها كارشان را كرده بودند،‌ محصول مبارزات ملي و اسلامي ملت ايران را كه حكومت دكتر مصدق با شيوه هاي مختلف مانند چپ روي حزب توده، راست روي جبهه ملي، اختلاف افكني بين سران نهضت و در نتيجه جدائي آيت اله كاشاني و دكتر مصدق به سادگي، در يك نيمه روز، با حركت نظامي چند افسر خائن در هم شكستند و ديو استبداد كه مي رفت بگريزد و عقب نشيني كند مجدداً بر اريكه سلطنت و خود كامگي نشاندند. دشمن زخم خوردة به قدرت بازگشته، بعد از پيروزي خود و شكست نهضت، نه به راست ترحم كرد و نه بر چپ، نه بر كاشاني و نه بر مصدق،‌مگر كساني خائنانه به ملت پشت كردند و خود را به استبداد فروختند.

دولت آمريكا كه به صورت غولي جهانخوار تازه بدوران رسيده بود و از جنگ جهاني دوم مي رفت كه «ميراث خوار استعمار» غرب و اروپا گردد، براي بدست آوردن ايران و بيرون راندن رقيب يعني امپراطوري انگليس، به وسيله سازمان جاسوسي اش «سيا»، كودتاي 28 مرداد را براي سرنگوني دولت ملي مصدق و به قدرت رساندن شاه انجام داد. امپرياليسم آمريكا، براي رسيدگي به اوضاع ايران و تقويت كودتاچيان، «نيكسون» معاون رياست جمهوري وقت را به ايران فرستاد. آمدن «نيكسون» به ايران، آن هم در شرايط چند ماه بعد از كودتا، يعني حضور بي پرده آمريكا در ايران و تثبيت سلطه سياسي و اقتصادي به اين كشور هر چند مردم عمدتاً با توجه به شرايط اختناق حاكم كه يا مجذوب بودند و يا مرعوب و يا به دلايل ديگر، بي تفاوت بودند، يا رأي اعتراض را نداشتند، امام آزادگان و آگاهان، آنها كه با هر انگيزه اي دلسوز كشورشان و نگران سلطه بيگانه و خواهان استقلال مملكت شان بودند، نمي توانستند ساكت بنشينند و تماشاگر سلطه يافتن غول جديد استعمار باشند! در آن شرايط، تنها سنگري كه مي شد مقاومت بكند و اعتراضش را به شكلي ابراز نمايد دانشگاه بود. دانشگاهي كه از همان آغاز، بويژه از شهريور بيست به بعد، نقش بسيار تعيين كننده اي در نهضت ملي و جنبش ضد استبدادي و ضد استماري داشت و با وجود وقوع كودتا نا هنوز هپيد و استيلاي رژيم كودتا بر آن كامل نشده بود.

اين بود كه عده اي از دانشجويان مبارز و مقاوم تصميم گرفتند اعتراض و مقاومت ملت شان را به امپرياليسم آمريكا و رژيم وابسته به آن اعلام كنند. روز 16 آذر سال 32 كه نيكسون براي ديدار شاه وارد تهران شده بود از كنار دانشگاه تهران مي گذشت، دانشجويان دانشكده فني به همراه همرزمان ديگرشان در محوطه دانشگاه با شعار مرگ بر آمريكا دست به تظاهرات اعتراض آميز زدند شاه و رژيم او كه شايد به ارباب جديدش گفته بود كه مقاومت ملت را به طور كامل در هم شكسته است و ديگر جاي نگراني نيست!! به شدت از اين حركت خشمگين و وحشت زده شد و براي سركوبي دانشجويان دستور مقابله و خفه كردن فرياد اعتراض آنان را به پليس داد.

پليس وارد محوطه دانشگاه شد و بر خلاف انتظار به روي دانشجويان غير مسلح تير اندازي كرد كه در نتيجه سه تم از دانشجويان، « بزرگ نياؤ قند چي، شريعت رضوي » به شهادت رسيدند و عده اي ديگر مجروح شدند. خون اين آزادگان كف حيات دانشگاه را رنگين كرد و چون آذرخشي در آن فضاي ظلمت آلود و سياه درخشيد و پليدي استعمار و استبداد و حقانيت و مقاومت ملت را گواهي داد. دشمن كه براي خفه كردن فرياد ملت دستور سركوبي خونين داده به اين ترتيب رسواتر گشت و شعار مرگ بر آمريكا را كه فقط در محوطه بسته طنين انداز بود خونين و پر آوازه در سراسر ايران و جهان طنين انداخت.

از دورة سياه رضا خاني تا پيروزي انقلاب اسلامي مان دانشگاه يكي از سنگرهاي مؤثر و مقاوم در برابر استبداد و استعمار بود.

هر چند دانشگاه ها با اهداف شوم استعماري تأثير و اداره مي شد و نمي خواستند كه دانشگاه متناسب با فلسفه اجتماعي و ملي و ديني مردم و نيازهاي علمي كشور اداره شود، اما دانشجويان و اساتيد بسياري با نفي ارزشهاي غربي و استعماري و دريدن دامهاي شيطاني حكومتهاي دست نشانده و وابسته، در كنار مردم قرار مي گرفتند و دانشگاه و كلاس درس پرداخته استعمار را به سنگر بيدارگري و مبارزه و جهاد عليه بيدادگريها و سلطه جوئيهاي استعماري تبديل مي كردند.

نگاهي به تاريخ خونين دانشگاههاي ايران در نهضت ملي پس از شهريور 1320 بعد از كودتاي 28 مرداد و در سالهاي 41 و 42 در جريان مبارزه روحانيت و به ويژه در سالهاي اخير كه دانشگاهها قلب تپنده امت بود و مردم و دانشجويان و استاتيد متعهد آنچنان به هم آميختند كه آن فاصله سالها كه بين روشنفكر و دانشگاهيان و تودة مردم بود برداشته شد و بدين جهت بود كه روزي كه امام كه امام خميني رهبري انقلاب به وطن باز مي گشتند قرار بود لحظه اي جلو دانشگاه تهران توقف كنند و سپس به بهشت زهرا بروند كه گويا به دليل هجوم جمعيت انجام نشد.

به هر حال، شهادت سه جوان مسلمان و مبارز بزرگ نيا، قندچي و شريعت رضوي در روز 16 آذر 32 در جريان مسافرت نيكسون نماينده امپرياليسم آمريكا به ايران بيانگر مبارزه دانشگاهيان متعهد در طول نيم قرن مبارزه عليه استعمار و استبداد است.

خاطره شان گرامي و يادشان جاودان باد.