پيام هاجر ارديبهشت 62 شماره 57
حزب توده تجسم نفاق !
بعد از چند ماه انتظار و گفتگو و بحث بر سر چگونگي دستگيري سران «حزب توده ايران» و ايكه چرا و بچه دليل بازداشت شده اند؟ سرانجام، چهره هاي فرتوت و درهم شكسته دستگاه رهبري اين حزب كه جاي پاي زمان، كاملاً بر شيارهاي پيچيده و درهم فرورفته چهره ها ديده مي شد، بر صفحه تلوزيون ظاهر شدند و مطالبي روشن و صريح و بي پرده در رابطه با مسائل عمده اي چون سرنوشت ماركسيسم در ايران، سوابق طولاني خيانتهاي نيروهاي چپ در ايران، خيانتها و جاسوسي هاي طولاني حزب توده براي شوروي و كا ـ گ ـ ب ، اختفاي اسلحه و تشكيل سازمان مخفي نظامي در ارتش به قصد براندازي جمهوري اسلامي، نقص مقررات حكومت جمهوري اسلامي و برخورد منافقانه با انقلاب اسلامي ايران و … و … بيان كردند!د و راستي اين اعترافات صريح ودر نهايت اين همه وقاحت و ابتذال و نفاق همه را در حيرت و شگفتي فرو برد! وهر كسي با خود انديشيد كه واقعاً انسان تا كجا سقوط مي كند و اصولاً در پستي و حقارت و نفاق چه قدر استعداد دارد!!
هر چند سوابق حزب توده و خيانتهايش و مهم تر از همه و ابستگي اش به ابرقدرت شوروي، بر همگان روشن بود و بخصوص كساني كه حوادث سالهاي پرماجراي 1322 تا 1332 و بعد از آن را به ياد دارند و يا لااقل با تاريخ چهار دهة اخير ايران آشنائي دارند بخوبي مي دانند كه حزب توده چگونه تكشيل شد و چه نقشي در حوادث آذربايجان در رابطه با ماجراي «فرقه دموكرات» و پيشه وري (1326 ـ 1324) بازي كرد و سپس در شكل گيري نهضت ملي ايران چگونه عمل كرد و چگونه ماجراي «نفت شمال» را بهانه و دست آويزي قرار داد براي جلوگيري از ملي شدن صنعت نفت و خلع يد از شركت نفت ايران و انگليس و سپس مخالفت با حكومت ملي دكتر مصدق و زمينه سازي براي سقوط حكومت ملي و دخالت آمريكا و انگليس در ايران و … و لي به هر حال، لازم بود كه اين عملكرد هاي خائنانه از زبان رهبران اين حزب براي نسل جوان معاصر كه آن زمان هاي دور را به ياد ندارند و احتمالاً تاريخ هم نمي دانند بازگو شود و در حقيقت فيلم مستندي بوسيله كارگردانان ëëëو تهيه كنندگان آن در موضوع نفاق و دو روئي و خيانت حزب ماركسيست ـ لنينيست توده براي نسل امروز نشان داده شود تا جوانان و نوجوانان برآمده از دل انقلاب اسلامي ايران و آشنا به شعارها و اهداف و مضمون و محتواي آن هوشياري بيشتري پيدا كنند و دوست و دشمن را در سطح جهاني و همچنين در سطح داخلي انقلاب بهتر بشناسند و نفاق را در تمام نمودهايش تشخيص دهند كه امروز مهم ترين مسأله سياسي انقلاب شناخت و افشاي خط نفاق است كه قطعاً انقلاب و جمهوري اسلامي را آسيب پذير مي كند.
راستي سرنوشت و سرانجام حزب توده بسيار عبرت آموز است و بايد هشداري باشد براي تمامي احطاب و گروهها و سازمان هاي سياسي و حتي براي افراد كه چگونه براي هميشه نمي شود مردم را فريب داد و براي هميشه «آن سوي چهره» را پنهان كرد و بالاخره نمي شود به مردم خيانت كرد و سرانجام مردمي باقي ماند و مردم آن را نشناسند!
حزب توده از لحظه تشكيل و اعلان و موجوديت تا آخرين لحظه به مردم دروغ گفته است. نخستين دروغ و نفاقش اين بوده است كه در اساسنامه اش مسأله مذهب را مسكوت گذاشته بود با توجه به تجربيات گذشته ماركسيسم در ايران كه ديده بودند ماركسيسم نه تنها جاذبه براي مردم مسلمان ايران ندارد بلكه مورد نفرت هم هست، حزب براي جلب و جذب توده هاي ستمديده مسلمان نخواست در آغاز مذهب را مطرح سازد و هنگامي كه چند سال بعد به شدت مورد اعتراض و سئوال واقع شد، باز منافقانه اعلام كرد كه حزب توده ايران به مذهب و به خصوص اسلام احترام مي گذارد!! و حتي اصول مترقي اسلام را منطبق با اهداف حزب باشد! و اين بود كه در آن شرايط خاص ـ بعد ازشهريور 20 كه مذهب و اسلام حضور فعالي در صحنه سياست نداشت و روشنفكران تربيت شده دوران بيست ساله رضا خاني نيز عمدتاً بي مذهب و يا صد مذهب بودند و روحانيت هم عموماً از سياست بركنار و بخصوص محكمي در نسل جوان نداشت، حزب توده توانست اكثريت هواداران و حتي اعضايش را از ميان مسلمانان و معتقدان به دين و حتي متشرع و مقيد به دست آورد. سپس در سالهاي 29 تا 32 كه در واقع حزت توده دانشگاهها و طبقات تحصيلكرده و مرفه شهري و بخش عظيمي از روستائيان را تسخير كرده و يكه تاز ميدان شده بود. گوشه اي از چهره اصلي اش را نشان داد و كوشيد كه مستقيم و غير مستقيم با اسلام و روحانيت و علماي اسلام درگيرشود و آنها را از سر راه بردارد و احتمالاً هدف ديگري هم داشت و آن اين بود كه حكومت ملي و محبوب دكتر مصدق را با بدبين كردن علما و روحانيون و در نتيجه توده هاي مذهبي به او از هم بپاشد. البته اين حزب موفق نشد كه اسلام و علماي اسلام را شكست دهد و حتي مخدوش سازد، ولي متأسفانه در هدف دوم خود موفق شد. زيرا در همان شرايطي كه مسأله نفت مطرح بود و استقلال طلبان ايران اعم از ورحاني يا غير روحاني مي كوشيدند كه نفت را ملي كنند و از انگلستان خاع يد نمايند و انگليس و در بار نيز با تمام قوا تلاش مي كردند كه اين تلاش بي ثمربماند، حزب توده به دليل سرسپردگيش به سياست شوروي كه خواهان امتياز نفت شمال بود، همدست و همسو با امپرياليسم انگليس و شاه و دربار كه ظاهراً مدعي مبارزه با آنها بود، تلاش مي كرد كه نفت ملي نشود تا بتواند در آينده امتياز نفت شمال را به بهانه دادن امتياز نفت جنوب به انگليس براي اربابش شوروي به دست آورد. بعد كه نفت ملي شد و متعاقب آن دكتر مصدق كه نماينده مجلس بود و نقش مهمي در ملي شدن نفت، و تصويب آن در مجلس داشت. براي اجراي قانون ملي شدن نفت، به نخست وزيري انتخاب شد، باز حزب توده دست به كوشش وسيعي براي مخدوش ساختن اين حركت ضد استعماري و در نهايت براي جلوگيري از اجراي قانون زد و با تهمت ها و تاختن هاي غير عادلانه و آمريكايي خواند دكتر مصدق كوشيد كه مصوبه مجلس مبني بر ملي شدن صنعت در سراسر ايران عملي نشود و در اين رابطه دست به تخريبها و اخلال گريها، اعتصابها، تظاهرات، شايعه پراكنيها و … و… زد كه بخشهائي از آن توطئه ها در تاريخ نهضت ملي ضبط است كه حادثه درگيري خياباني تير ماه سال 30 در تهران و كشته شدن عده اي از مردم نمونه آن است، اما اين تلاشها بي ثمر ماند و ملت ايران با رهبري ملي دكتر مصدق و با رهبري مدهبي آيت الله كاشاني موفق شد كه قانون ملي شدن را اجرا كند و هزاران انگليسي را از جنوب به دريا بريزد و خود صنعت نفت را به دست بگيرد.
ولي حزب توده كه مأموريت داشت در كار نهضت ملي اخلال كند بكار ننشست، كوشيد كه با توسل به آن شيوه هاي گذشته و جديد حكومت ملي را ساقط كند. يكي از شگردهاي نوين حزب توده براي مخدوش ساختن چهره حكومت ملي اين بود كه پس از حادثه 30 تير 1331 كه به دلايل مختلفي زمنه هاي اختلاف بين دو رهبر ملي ومذهبي بروز كرد، بر آن شد كه اين اختلاف را هر چه بيشتر و عهميق تر گرداند تا سرانجام هر دو شخصيت را همراه نهضت به سقوط بكشاند و براي انيكه اين هدف شوم جامه عمل بپوشد، با توجه به اين كه مي دانست كه حزب توده به دليل ماهيت ماركسيستي اش و به دليل عملكرد منافقانه و ضد مذهبي اش منفور ملت مسلمان است، براي متهم ساختن دكتر مصدق گاهي ظاهراً زا دكتر مصدق طرفداري مي كرد و در همان حال به شدت و با جوانمردان به آيت الله كاشاني و يارانش مي تاخت و آن ها را متهم مي ساخت و هتاكي مي نمود و در كنار اين موضع گيريهاي ظاهري مخفيانه و غير مستقيم و گاهي هم مستقيم عليه دكتر مصدق توطئه مي كرد و عليه او شايعه پراكني مي كرد. متأسفانه با اين نقشه منافقانه و رياكارانه و توطئه هاي پنهان و آشكار ديگر موفق شد كه به سهم خود مهم ترين عامل شكاف و تفرقه در جبهه نهضت و رهبران آن گردد و به آرمان پليد امپرياليسم انگليس و آمريكا و شاه و دربار جامعه عمل بپوشاند و همراه نيروهاي دست راستي مانند دكتر بقائي و دارو دسته اش كه اسناد روابطش در لانه جاسوسي بدست آمده و منتشر هم شده است، زمينه سازي كودتاي آمريكايي انگليس 28 مرداد شود. و اين حادثه آموزنده درتاريخ تمامي نهضت هاي ملي و اسلامي قرن اخير تكرار شده است كه اگر دشمنان خارجي و ايادي داخلي آنها موفق نشدند نهضت را در نطفه خفه كنند، در نهايت راست و چپ براي درهم شكستن آن نهضت مستقل با هم متحد شده اند. اين حادثه در نهضت ملي در چهره سازش راست «حزب زحمتكشان» و چپ «حزب توده» مشاهده مي كنيم ودر انقلاب اسلامي مان كه دون تكيه به هيچ نيروي خارجي شكل گرفت و تلاش مي كند همچنان مستقل باقي بماند. به روشني ودر ابعاد وسيع تر مي بينيم. مشاهده مي كنيم كه راست وابسته مانند سلطنت طلبان و جبهه ملي وحزب خلق مسلمان با چپ وابسته مانند حزب توده و حزب دمكرات كردستان و كومله و حتي مجاهدين خلق ضد امپرياليست!! با هم متحد مي شوند و در سرنگوني انقلاب و جمهوري اسلامي همداستان مي شوند؟ و اين درس بزرگي است؟
به هر حال حزب توده كه چهل و دو سال به ايران و انقلاب اسلامي ملت ايران خيانت كرده است و ثبت در تاريخ است، اكنون به آخر خط رسيده است و در آخر راه اعتراف به شكست ماركسيسم در ايران و جاسوسي براي كا ـ گ ـ ب و مزدوري براي شوروي و خيانت به انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي با زبان رهبران و سردمدارانش مي نمايد، و اين سرانجام شوم در انتظار تمامي كسان و متعهد به انقلاب مي دانند و هر منافقي بايد بداند كه بالاخره روزي حقيقت ها و واقعيت هاي اجتماعي و اراده خداوند آنها را به اعتراف وادار خواهد كرد.
در پايان اين يادداشت كوتاه، جاي يك سئوال باقي مي ماند وآن اين است كه با توجه به برخوردهاي منافقانه حزب رياكار توده با مسائل جاري و حكوتها در طول حيات سياسي اش، آيا اين بار هم منافقانه به منظور رسيدن به اهداف ديگري اين اعترافات را كرده است؟ آينده پاسخ خواهد كرد.