پيام هاجر اسفندماه 59 شماره7
به نام خدا
ملاحظاتي دربارة لايحه احزاب وجمعيت ها
هيچ عقيده اي را هر چند حق نمي توان به كسي تحميل كرد.
از مسائل مهمي كه از روزهاي قبل از پيروزي تا كنون مورد سئوال بسياري بوده اين است كه آيا در جمهوري اسلامي افكار و احزاب و گروههاي مخالف مي تواند وجود داشته باشد؟ و اگر مي توانند باشند آيا آزاديها حد و مرزي خواهد داشت؟
امام خميني كه رهبر انقلاب بود و مرجع تقليد و فتوا دهنده و سخن او سخن اسلام تلقي مي شد و اطاعت از آن واجب شرعي بود، همواره در پاسخ سئوالات فوق مي فرمود كه عقيده آزاد است و هر كسي در بيان عقيده نيز آزاد است و احزاب و گروههاي كه وابسته به بيگانه نباشند و به خلاف مصالح كشور اسلامي عمل نكنند و آزادند ولي توطئه با نشريه معروف «لوموند» بيان داشتند و سپس در دوران اقامتشان در پاريس با تعبيرات مختلف اظهار كردند.
بعد از پيروزي انقلاب نيز نظر امام بوسيله خود ايشان و يا ديگر دست اندر كاران تأييد مي شد و عملاً نيز چنين بود تا اينكه قانون اساسي نوشته شد و در قانون اساسي خوشبختانه اصول آزادي عقيده و بيان واحزاب به صراحت رسميت يافت و اعلام شد و در اصل بيست و ششم و بيست و هفتم و بيست و دوم به صراحت آزادي عقيده و بيان براي همگان مورد قبول قرارگرفت.
اينك كه بار ديگر حدود آزادي احزاب و گروهها در مجلس شوراي اسلامي مورد بحث است مباني و اصول فكري و عقيدتي و آزاديهاي را به پايه اسلام در اينجا به اختصار بيان مي كنيم به اين اميد كه با تفضل آزادي و نفي يكي از مهم ترين ارزشها اسلامي و انقلاب چهره پاك اسلام و انقلاب را خدشه دار نكنيم. اساسي ترين منابع ايدئولوژيك اسلام عبارتند از : قران و سنت و فتاوي فقها كه ما مسئله آزادي فكر و انديشه و بيان را در اين سه مآخذ بنيادي و غني اسلام مورد بررسي قرار مي دهيم.
1- قرآن
در بينش اسلامي و در قران اين حقيقت روشن تر از آن است كه نياز به بحث داشته باشد كه در اصول اعتقادي تقليد حرام و تحقيق واجب است.
يعني هر مسلااني حق ندارد كه خداپرستي و اعتقاد به قيامت يا نبوت انبياء را تقليدي و كوركورانه و بدون استدلال بپديرد بلكه خود بايد دنبال مطالعه و تحقيق برود و مستدلاً اصول را قبلو كند. روشن است در جامعه اي كه فقط يك فكر و يك انديشه و عقيده حاكم باشد و عقايد مختلف و حتي متضاد گفته و عرضه نشود چگونه مي توان تحقيق كرد و انديشه درست را انتخاب كرد؟ و اگر آيه قراني و فرمان خداندي «فبشر عبدالذين يشمعون القول فتيبون احسنه…»
بخواهد عملي شود چاره اي جز آزادي و معقول و واقعي فكر و بيان و انديشه هاي گوناگون در جامعه نيست. زيرا قران به صراحت بيان مي كند كه خردمندان و هدايت يافتگان كساني هستند كه انديشه ها و افكار گوناگون را مي شنوند و ارزيابي و تطبيق مي كنند و آنگاه بهترين و درست ترينش را انتخاب مي كنند. پيداست كه اگر در جامعه اي «اقوال» مختلف عرضه نشودو مردم نتوانند آنها را بشنوند مسلماً قدرت انتخاب و تحقيق را نخواهند داشت و اگر امكان تحقيق و انتخاب نباشد. به طور قطع «انتخاب احسن» نيز معنا نخواهد داشت.
علاوه بر مطالب بالا در ديدگاه قران انسان موجودي است آزاد و انتخابگرا و خودش بايد سعادت با شقاوت، راه شكر يا راه كفر، حق يا باطل را انتخاب كند و براي همين هم هست كه انسان مسئول اعمال خويش است. «انا هدينا السبيل اما شاكراً و كفوراً » و اگر اين چنين است كه انسان در يقين سرنوشت خويش آزاد است بنابراين لازمه اين انتخاب امكان داشتن تحقيق و تفحيص و مطالعه است تا بتواند آزادانه و بي پيرايه حق و باطل را تشخيص دهد و ارزيابي كند و آنگاه انتخاب نمايد و اگر اين امكان را از انسان گرفتيم مطمئناً او را از شناخت آزاد واقعيت ها و حقايق باز داشته ايم و اين با فلسفه وجودي آدمي سازگاري ندارد. براي همين است كه «و ما علي الرسول الا السلاغ» پيامبران الهي فقط مردم را دعوت مي كردند و حق را به آنها عرضه مي كردند و هيچ گاه كسي را مجبور به پذيرش حتي حق نمي كردند.
بنابراين بر اساس سه محور اساسي در اسلام، آزادي عقيده و بيان عقايد مخالف هر چه باشد بايد تأمين شود:
1- تحقيقي بودن اصول اعتقادات اسلامي
2- بر اساس آيه «فبشر عباد…» كه لازمه انتخاب احسن شنيدن و فهيدن «اقوال» مختلف است و لازمه شنيدن اقوال گوناگون آزاد بودن آنهاست.
3- آزادي انسان در انتخاب حق و باطل كه بزرگترين امتياز انسان به ديگر موجودات است و لازمه «انتخاب» شناختن حق و باطل است و لازمه شناخت درست و نادرست آزاد عرضه شدن آنهاست.
2-سنت يا روش عملي پيامبر و ائمه
هر چند در زمان پيامبر و ائمه شيعه پديده اي به نام نظام تك حزبي يا چند حزبي و اساساً احزاب و مطبوعات و آزادي گروهها و امثال اينها نداشته ايم و همه اينها از پديده هاي جديد است كه ره آورد تمدن عربي است، ولي با مطالعه دقيق و همه جانبه در سنت پيامبر اسلام و ائمه معصومين به خوبي در مي يابيم كه اولاً هيچ عقيده اي هر چند حق نمي توان به كسي تحميل كرد و هيچ عقيده اي را هرچند سخيف ترين عقيده از كسي گرفت و كسي را مجبور به ترك آن نمود و ثانياً هر صاحب عقيده اي از داشتن و بيان عقيده وحشتي نداشت و هيچگاه احشاس ترس و هراس در جامعه اسلامي نمي نمود و ثالثاً علاوه بر همه اينها هر كسي در بيان عقيده اش هر چند غلط و غير اسلامي آزاد بود و هيچ مسلاملاني نيز متعرض كسي به خاطر عقيده اش نمي شد و تفتيش عقايد نيم نمود . ما حتي به عنوان تمونه در زمان پيامبر و حكومت امام علي عليه السلام نمي بينيم كسي به خاطر داشتن عقيده خاص اعم از سياسي يا غير سياسي از جانب حكومت و حتي مردم عادي مورد مواخذه يا تعرض قرار گرفته باشد. بلكه درست بر عكس به كرات ديده شده است ك8ه پيامبر يا ائمه ما امكان ابراز عقيده براي مخالفان عقيدهتي يا سياسي شن فرهم آورده اند و با آنها به تعبير قران «و جادلهم باللتي هي احسن » به بهترين وجه بحث و گفتگو داشته اند. نمونه اش برخورد ضيامبر اسلمي با كفار اهل كتال و غير اهل كتاب و امام علي با معاويه و طلحه و زبير و خوارج و همچنين «احتجاجات» ائمه ديگر شيعه …همه اينها نشان مي دهد كه در جامعه اسلامي مخالفان سياسي و يا ايدئولوژيك تا مرز توطئه و قيام مسلحانه آزاد بودند و حتي در توطئه نيز تا زماني كه كسي يا گروهي عملاً توطئه نمي كرد و صرف فكر توطئه داشت مورد تعرض قرار نمي گرفت.
3-فتاواي فقهاي شيعه
در بينش اعتقادي و مكتبي ما، در زمان غيبت امام معصوم، فقهاي جامع الشرايط هستند كه به مردم ولايت دارند و بيانگر حلال و حرام خداوند ند و در واقع مظهر اسلامي هستند و تكليق مردم را در رابطه با حوادث «متحدثه» و رويدادهاي نوين زندگي روشن مي سازند.
از زمان مشروطيت كه پديده جديدي به نام آزادي عقيده و بيان و احزاب و مطبوعات مطرح شد برخي از فقهاي ما در برابر آن به مخالفت بر خاستند و حريت عقيده و مطبوعات و … را مغاير اسلام دانستند و معتقدند شدند كه در جامعه اسلامي انتشار عقايد كفر آميز و و خالف اسلام سبب گمراهي مردم مي شود و بنابراين جايز نيست و برخي از علما و فقهاي ما با تفكيك آزادي عقيده و بيان و احزاب و مطبوعات را با شرايطي پذيرفتند و لذا در قانون اساسي و متمم آن آوردند. و امروز نيز اين دو طرز فكر در جامعه علمي و اسلامي ما وجود دارد. ما در اينجا بودن اينكه وارد بحث فقهي و اسلامي و تخصص آزادي مطبوعات و اجتماعات و گروهها شويم به طور كلي مي گوئيم كه ولي امر كنوني ما و رهبر انقلاب اسلامي ما حضرت امام خميني است و ايشان به صراحت چنانكه ياد آوري شد آزادي عقيده و مطبوعات و احزاب و جمعيت ها را پذيرفته اند و اين آزادي را اسلامي دانسته اند و لذا در قانون اساسي در اصل بيست و سوم آمده است كه :« تفتيش عقايد ممنوع است و هيچكس را نمي توان به صرف داشتن عقيده اي مورد تعرض و مواخذه قرار داد. و در اصل بيست و چهارم مي گويد نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند مگر آنكه مخل به مباني اسلام يا حقوق عمومي باشد. و در اصل بيست و ششم مي گويد:«احزاب، جمعيت ها، انجمن هاي سياسي و صنفي و انجمنهاي اسلامي يا اقليت هاي ديني شناخته شده آزادند مشروط به اينكه اصول استقلال، آزادي، وحدت ملي و موازين اسلامي جمهوري اسلامي را نقض نكنند. هيچكس را نمي توان از شركت در آنها منع كرد يا به شركت در يكي از آنها مجبور ساخت» و در اصول بيست و هفتم مي گويد:« تشكيل اجتماعات و راه پيمايي ها بدون حمل سلاح، به شرط آنكه مخل به مباني اسلام نباشد آزاد است.» روشن است كه اين قانون اساسي به تصويب ولايت فقيه رسيده است و اين تأييد در واقع نظر فقهي امام در اين مورد است و عمل به آن واجب شرعي است.
در اينجا چند نكته قابل ذكر است:
1- آنچه مسلم است از نظر مباني روشن اسلامي وسنت پيامبر و ائمه و نظر فقهي امام خميني و فقهاي ديگر كه به اين قانون اساسي رأي داده اند و هم چنين خود قانون اساسي آزادي عقيده و بيان و آزادي مطبوعات و احزاب و جمعيت ها بايد كاملاً تأمين شود و اين از امتيازات جمهوري اسلامي است كه در دنياي امروز در هيچ كجاي دنيا آزادي آن چنانكه ادعا مي كنند وجود نداد و جمهوري اسلامي آن را تأمين كرده است. اما مسئله اي كه مي ماند فقط تعيين حدود و مرزهاي مشخص اين آزادي است كه لازم است تعيين ومشخص شوند تا هيچكس نتواند از آزادي تحت عنوان آزادي سوء استفاده كند و جامعه را به آنارشيسم و هرج و مرج بكشاند و نيز هيچ كسي نتواند تحت عنوان جلوگيري از توطئه ومبارزه با هرج و مرج و جلوگيري از ضد انقلاب آزاديها را نقض كند. و كساني كه مي خواهند حدود آزدايها را براي احزاب و گروهها و مطبوعات مشخص كنند بايد به اصل نهم قانون اساسي توجه كنند كه مي گويد.« در جمهوري اسلامي ايران آزادي و استقلال و وحدت و تماميت ارضي كشور از يكديگر تفكيك ناپذيرند و حفظ آنها وظيفة دولت و احاد ملت است. هيچ فرد يا گروه يا مقامي حق ندارد به نام آزادي و استقلال سياسي، فرهنگي، اقتصادي، و نظامي و تماميت ارضي ايران كمترين خدشه اي وارد كند وهيچ مقامي حق ندارد به نام حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور آزادي هاي مشروع را هر چند با وضع قوانيني سلب كند.
2- نكته ديگر كه شايسته تذكر است اين است كه برخي افراد در مقام استدلال براي جلوگيري از آزادي بيان و مطبوعات استناد به برخي روايات كه حرمت چاپ و نشر كتب ضلال را بيان مي كند و مي نمايند و مي گويند كه چون كتب ضلال مردم را گمراه مي كند نبايد در نشر و توزيع آزاد باشند كه در پاسخ اين استدلال بايد گفت:
اولاً صحت روايات معدود حرمت كتب ضلال بايد اثبات شود كه نشده است و ثانياً اتفاقاً بايد به مردم آموخت كه با تحقيق و براي روشن شدن حقيقت ها بخوانند نه اينكه به خاطر اينكه ممكن است كه كسي گمراه شود مردم را از تحقيق و تفحص و انتخاب محروم كرد و ثالثاً اگر امر داير شود بين اين اصل كه مرده بخصوص جوانان و تحصيل كرده ها آزاد انديشي و مطالعه و مقايسه اسلام و حق با بپذيرند و اين حقيقت كه ممكن است كساني هم گمراه شوند كداميك را بايد انتخاب كرد؟ و رابعاً به جاي اينكه جلو آزاد انديشي و رشد استعدادها را بگيريم بياييم با تلاش و ارائه راه و فكر و انديشه برتر به ابطال انديشه هاي انحرافي بپردازيم. وانگهي اگر بنا شود كه كتب و نشريات غير اسلامي تحت عنوان كتب ضلال ممنوع شود با كتب و انتشارات اهل كتاب چه خواهيد كرد؟ و از سوي ديگر در برابر برداشتهاي مختلف و متفاوت از اسلام چه بايد كرد؟ آيا خود به خود هر گروهي كه قدرت در دست اوست عملاً كتب و انديشه هاي ديگران را كه با او به هر دليل اختلاف نظر دارد حرام و از كتب ضلال محسوب نخواهد كرد؟ سرانجام اين تفكر و اعمال آن ما را به دوران اختناق و سانسور و تفتيش عقايد نخواهد كشاند؟ بنابراين تحت عنوان حرمت كتب ضلال نمي توان اصول مسلم اسلام و قانون اساسي را نقض كرد و آزاديها را سلب نمود.
3- مطلب قابل توجه ديگر اين است كه جلو افكار و انديشه ها و عقايد و آزادي بيان را گرفتن علاوه بر اينكه اسلامي و منطقي نيست، شدني هم نيست زيرا تاريخ ثابت كرده است كه عقيده اي را ولو سخيف ترين عقيده باشد با فشار و اختناق و تحميل نمي توان گرفت، بلكه درست بر عكس در محيط اختناق بيشتر رشد و گسترش پيدا مي كند. نمونه خيلي روشن اين واقعيت رژيم شاه كه هنوز از يادمان نرفته است كه چگونه با ايجاد ساواك و محيط رعب و وحشت و اختناق نتوانست در برابر مخالفانش ايستادگي كند و ديديم كه چگونه ذوب شد و نابود گشت.
نبايد احياناً سوء استفاده از آزايها را كه به وسيله گروهها و افراد صورت مي گيرد بهانه تعطيلي ونقض كلي آزاديها قرار دهيم چنانكه پيامبر و امام علي و ائمه ديگر ما چنين نكردند.
اين نكته مسلم است كه با بستن جلو دهان ديگران و اجازه حرف زدن به كسي ندادن و ايجاد محيط وحشت و اختناق نمي توان حقانيت اسلام را ثابت كرد بلكه ما براي مبارزه با ضد انقلاب و گرفتن بهانه از ديگران سه كار اساسي بايد بكنيم.
1- اجازه انتقاد و ابراز عقيده معقول و منطقي به مخالفان بدهيم.
2- براي تدوين ايدئولوژي كامل و منسجم اسلامي تلاش كنيم و آن را به طور صحيح و روشن به نسل جوان آموزش بدهيم.
3- از همه مهمتر اسلام را در عمل پياده كنيم و سعي كنيم به شعار ها و خواستهاي اساسي مردم پاسخ مثبت دهيم كه اگر اين سه كار را با هم انجام داديم و ديگر امكان ندارد كه ضد انقلاب بتواند موفق شود و مردم را بفريبد و هر چه هم دروغ بگويد و تهمت بزند و شايعه پراكني نمايد اعتباري و اثري نخواهد داشت . اگر غير از اين باشد بشهادت تاريخ مطمئن باشدي كه موفق نخواهيم بود. به اميد اينكه درست بينديشيم و از تاريخ عبرت بگيريم و درست عمل نمائيم.