پیام هاجر 15 تير ماه 78 شماره 273
شرافت
نلفن مدير مسئوول زندگ مي زند:
-خانم اين دود كباب چي بود نوشته ايد؟ شما قاتل را تبرئه كرده ايد؟ اولياي مقتول مي توانيد از شما شكايت كنند.
- ما كه از كسي اسم نبرده ايم.
- ولي طوري نوشته ايد كه انگار حق داشته دو پسر بچه بيگناه را بكشد.
- نه، هدف ما اين نبود …
- بحث در دفتر نشريه در مي گيرد:
- بايد مي نوشتيم كه ضعف ايمان آن جوان باعث اين قتل شده است.
- كار ما نصيحت كردن نيست، بيان دردها و جستن ريشه هاست. چرا او دچر ضعف ايمان شده است؟ مگر پيامبر اسلام نمي گويد: وقتي فقر از دري وارد شد ايمان از در ديگر مي رود؟ يا به زباني ديگر نگفته است: كاد الفقران يكون كفراً – فقر به كفر نزديك است-
- اما اينها دليل نمي شود كه هر كس فقير شد، مجاز باشد دست به هر كاري بزند. اين راب بايد مي گفتيم و گر نه بد آموزي مي شود.
- در همان مطلب گفته بوديم كه اين فجايع به نفع هيچكس نيست. ما هم براي نوجوانان بيگناهي كه ناجوانمردانه قرباني شده اند متأسفيم. ولي بايستي زمينه هاي جنايت را از بين برد. حرف اصلي اين بود كه اگر فاصله هاي طبقاتي زياد شود، آب خوشي از گلوي هيچكس پايين نيم رود، نه فقير و نه دارا.
- ولي بايد مي گفتيم اين جوان سرايدار به جاي پولدار شدن از راههاي خلاف، بايستي به دنبال كار و زحمت مي رفت و زندگي سالم و ارامي براي خود فراهم مي كرد و اينطور با سرنوشت دو خانواده و خودش بازي نمي كرد.
مگر هر كس دود كباب به مشامش خورد بايد آدم بكشد؟
- مسلماً نه. خيلي ها سالهاست به جاي كباب، دودش را مي خورند و با شرافت و آبروداري به زندگي (شايد هم تنها زنده بودن) مشغولند.