اعظم طالقانی

پيام هاجر 18 خرداد ماه 1378 شماره 267

پيام هاجر 18 خرداد ماه 1378 شماره 267

زنداني كردن قلم، زنداني كردن خرد

«بايد آزاد كرد قلم را! قلم آزاد قلمي است كه توطئه گر نباشد، قلمي آزاد است كه نخواهد اين ملت را به عقب و تباهي بكشد»

(صحيفه نور ج 10 ص 51)

 

ملت ايران خاطرات تاريخي و تلخي از فقدان آزادي قلم و باين دارد. پيوسته در پي فرصت بوده تا راه تنفسي بيابد و ناله ني را سر دهد. زمان مشروطه، رضاشاه، سالهاي بعد از 1320 و بالاخره سقوط محمدرضا شاه ، دردهاي زيادي را تجربه كرد تا سرانجام به خون دادن بسيار انقلاب سال 1357 را آفريد تا ناگفتهها را بگويد و فضايي به دور از استبداد و اختناق را فراهم آورد. مي توان گفت ملت ايران درطول تاريخ پيوسته در حال تمرين آزادي بوده است.

امروزه كه با پيچيدده شدن سيستمهاي اطلاع رساني و انفجار توليد اطلاعات روبروييم، دست بر گوش نهادن، نشنيدن، نخواندن و نفهميدن به مصلحت انسانيت و رهايي بشر نيست. خداوند هم در بسياري آيات انسان را از كر و كور و گنگ زيستن منع مي كند و چنين بشر و جامعه اي را مرده معرفي مي نمايد.

در چندين عصري بايد مراقب بود تا از دريافت اطلاعات عقب نماند. خطر چنين جامعه اي به مراتب كم تر از جامعه بسته است. زيرا افتادن در دامهايي كه بر سر راه بشر وجود دارد ناشي از بي خبري و غفلت است. در اين راستا مطبوعات نقشي به مراتب عظيم و حساس را بر عهده دارند.

جاي شگفتي است كه در چنين زمانه اي بسياري خواهان زنداني كردن قلمها و عقل ها هستند، دو وسيله اي كه خداوند از آنها به عنوان ابزار شناخت و رشد آدمي نام مي برد. غافل از آنكه اگر رسانه ها هوشيار نبوده و اطلاعات ضروري پشت پرده را به موقع در اختيار مردم قرار ندهند، سقوط آنها سهل تر بوده و دور از انتظار نخواهد بود. وقايع بسياري امروزه گوياي اين حقيقت است كه گروهي مي كوشند جامعه را به ارتجاع كشانيده و ميراث قبل از انقلاب را زنده كنند.

ابداع روشهاي خشن و توطئه هاي گوناگون عليه قلم، زبان و نعقل كه هر سه از نعم الهي است، همواره اختصاص به استبداد طلبان داشته است، زيرا رشد و توسعه فرهنگي و سياسي مانعي است در مقابل خواستهاي آنان، آنها يا تحقق و تحولات جامعه مدني را از نظر ساختار فرهنگي ـ سياسي به نفع موقعيت خود نمي دانند يا به لحاظ ويژيگيهاي فكري و روحي ضرورت وجود جامعه مدني و پايان يافتن دوران هرج و مرج را نپذيرفته اند و در هر موقعيتي از وجود مطبوعات زنده و فعال احساس خطر مي كنند و به دليل عدم تحمل، دست به اعمال سازمان يافته مي زنند، نه براي اصلاح مطبوعات، كه براي زنداني كردن قلمها و زبانهاي مسئول و آگاه كه گويي نه معادي وجود دارد نه انصافي!

ظاهراً مخالفين اطلاع رساني به رشد طبقه متوسط جامعه نمي انديشند و به منافع ملي اعتقاد ندارند. هيچ گونه برنامه ريزي و دور انديشي اي براي رهايي نسل آينده ندارند، شايد به دليل بينش و قرائتي سطحي و محدود، از انديشيدن به نسل آينده گريزانند و سعي در خارج كردن ديگران از صحنه دارند. در حقيقت مي توان اين را نيز يك توطئه تلقي كرد كه يا از سر جهالت است يا … كه هر از چندگاهي موج حمله به مطبوعات رخ مي نمايد. مطبوعاتي كه به مراتب نقشي سازنده تر و حياتي تر نسبت به رسانه هاي ديگر دارند مورد تهاجم بيشتري هستند.