پيام هاجر 5 مرداد ماه 1378 شماره 276
درون پرده چه تقرير مي كنند؟
پي از دوم خرداد يك جريان ظاهراً يكپارچه و قدرتمند كه برخورد با مخالفين را جز در چارچوب خشونت معنا نمي كرد، خود را به همين معنا بسيار معتقد نشان مي داد و بر همين مبنا هم عمل مي كرد.
پس از دوم خرداد، اين جريان كه پايگاهي مردمي براي خود نمي يافت، در حاليكه قادر به فهم درست اوضاع و انجام اصلاحات در تفكر و روشن خود نبود، به انواع حيله ها متوسل شد تا از يكطرف توسط برخي از روزنامه هاي صبح و عصر وابسته، خود را مبرا از خشونت آفريني معرفي نمايد و در اين اواخر با انتساب همه چيز را پنهان كند. از طرف ديگر اين جريان كوشيد تا بوسيله برخي از سخنرانان و خطبه خوانان به توجيه عقيدتي لزوم اعمال خشونت بپردازد و بر آن تأكيد ورزد تا گروههاي فشار را همچنان پيرامون خود منسجم نگاه دارد.
اما پرواضح است كه اين جران نمي توانست براي مدتي طولاني جامعة قانوني را كه هر روز قانونگرايي در آن بيشتر نهادينه شود تحمل كند. پيگيري جريان قتلهاي زنجيره اي توسط مردم و مطبوعات ديگر طاقت ارباب خشونت را طاق كرد. سركوب جريان پيگير قتلها در دستور كار قرار گرفت. مطبوعات كه با تحمل همه گونه فشار و تهديد جاي خالي احزاب را پر كرده بودند بايد سرجاي خود مي نشستند تا بيش از اين به بيداري كمك نكنند.
تصويب كليات طرح اصلاح قانون مطبوعات به منظور بدست آوردن دستاويز قانوني برا مقابله با ركن چهارم جامعة قانونگرا، آنهم با حمايت آشكار رييس مجلس نشان از آن داشت كه جناح با تمام توان و امكانات به صحنه محدود نمودن مطبوعات آمده است.
همزمان سناريوي برانگيختن دانشجويان با بوجود آوردن فاجعه كوي دانشگاه به خيابان كشاندن و در نهايت سركوب آنان كه به اعتقاد بسياري از ناظران قرار بود به يك كودتاي تمام عيار عليه جامعه مدني قانونمند تبديلي شود، پيگيري شد. اما مقاومت دانشجويان، فشار افكار عممي و محكوم نمودن فاجعه توسط همه مسوولان نظام، همراه با محبوبيت بي دليل خاتمي پايان مطلوب را براي طراحان سناريو رقم نزد.
از سوي ناظران آگاه يورشهاي طراحي شده اعم از محدود نمودن مطبوعات، تعطيل روزنامه سلام، حمله به كوي دانشگاه و سركوب جريان دانشجويي، توعي بحران سازي براي تحت الشعاع قرار دادن موضوع قتلها ارزيابي شد. پايان يافتن بحران خياباني تحميلي، همراه با سكوت معني دار و موثر رييس جمهور وهماهنگي جنبش دانشجويي با مصالح نظام و منافع ملي برخلاف تبليغات روزنامه هاي همسو نشان داد كه نظريه تبديل معاند به مخالف و مخالف قانوني به منتقد، به بار نشسته است.
انتشار نامه 24 تن از فرماندهان سپاه به رييس جمهور نيز مانور مضحكي بود كه روزنامه هاي وابسته به آن جناح براه انداختند تا به نوعي فضاي كودتا را القا نمايند اما اين جريان هم عملاً به ضد خود تبديل شد.
اما آيا به راستي انگيزه حفظ قدرت آنچنان چشم دنيا طلبان را كور كرده است كه منافع ملي نمي انديشند؟