پيام هاجر شنبه 10 آذر 63 شماره 92
شعارهاي انقلاب!
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاي خامنه اي رئيس جمهوري، اخيراً در مشهد گفته اند كه «ما نمي گذاريم شعارهاي انقلاب فراموش شود. ما نمي گذاريم فقرا فقير مانند و كساني جيبهاي خودشان را از ثروتهاي بادآورده و نامشروع پر كنند. «كيهان، يكشنبه 4/9/63»
در ارتباط با اني وعده درست ايشان بخصوص در مقام رياست جمهوري ـ چند نكته قابل ذكر است كه تذكر آنها را خالي از فايده نمي دانيم؛
2- نخستين مطلبي كه به ذهن هر كسي مي رسد اين است لابد شعارهاي انقلاب انقلاب اسلامي در ايران، فراموش شده و يا در شرف فراموش شدن است و يا لااقل نيروها و عناصري، آگاهانه و يا ناخودآگاه، براي فراموش كردن شعارهاي انقلاب تلاش مي كنند، كه رئيس جمهور كشور هشدار و وعده مي دهند نخواهند گذاشت كه چنين حادثه اي اتفاق بيفتد! اگر چنين استنباطي درست است و انقلاب فراموش شده و يا در حال فراموشي است و با كوششهايي در جهت از يادها رفتن انقلاب مي شود، سئوال اساسي و مهمي كه در ذهن هر كسي جان مي گيرد اين است كه چرا شعارهاي انقلاب فراموش شده و يا در حال فراموش شدن است و چه كساني عامل اصلي ناكامي اهداف انقلاب شده ويا مي شوند؟
2- علاوه بر نكته و سئوال اول، سئوال اساسي تر اين است كه آيا به راستي اهداف انقلاب فراموش نشده است؟
آيا آن هدفها و آرمانهاي اصيل و روشن و انساني و اسلامي ملت ايران، كه سالها مردم آنها را با خون و شكنجه و رنج فرياد كردندو بالاخره تا سقوط رژيم فاسد و ظالم و قانون شكن شاه از پاي ننشستند برآورد شده اند؟
3- روشن است كه به صرف ادعا ـ مثبت يا منفي ـ نمي توان تكيه كرد، بايد بر اساس استدلال و منطق و عاري از هر نوع تعصب و پيشداوري و خصومت و يا دوستي بي دليل، داوري كرد و به دو سئوال فوق دقيقاً و مستند پاسخ داد. قطعاً قبل از هر نوع بحث و با طرح ادعا و يا قضاوتي، بايد اصول و ضوابط كلي و مشتركي كه مورد اتفاق همه و بخصوص مورد اتفاق تمامي انقلابيون صادق و كساني كه صادقانه در انقلاب اسلامي فعالانه شركت داشتند وحتي كساني كه فقط خواهان پيروزي حق و شعارهاي حق ملت و نابودي باطل و رژيم شاه بودند، باشد تا بعد از مشخص كردن اصول و توافق بر سر صحت و اصالت آنها، امكان طرح مسئله و ادعا و يا امكان هر نوع قضاوت و نظري باشد، و در آخر بتوان گفت كه انقلاب به كجا رسيد. و اهداف آن تحقق يافته است يا نه!
پيدا كردن اصول كلي واهداف اصلي انقلاب، كه همه بتوانند روي آن توافق بكنند، كار مشكلي نيست. زا آنجائي كه «اسلام» به عنوان ايده و آرمان مشترك اكثريت قريب به اتفاق ملت ونيروهاي دست اندر كار معماري انقلاب مطرح بوده است، اصول و مباني فكري و جهت گيريهاي سياسي و اجتماعي و عقيدتي و اسلام بر «قرآن» و «سنت» را مي توان «شعارهاي انقلاب» دانست. بدون ترديد شعارهايي چون، «آزادي» ، «عدالت اجتماعي» ، «عدالت اقتصادي» ، «قطع سلطه بيگانه» ، «حفظ احترام و آبرو و مال و جان مردم» ، «دشمني با ظلم و حمايت از مظلوم»، «نفي هر نوع خودكامگي» ، «توسعه و تعميم اخلاق اسلامي» و … برخاسته و روئيده از متن قرآن و سنت است و هيچكس نمي تواند در اين مفاهيم بطور كلي شك و ترديد كند. در عين حال، براي اينكه اختلاف برداشت و تلقي هاي خاص از اين شعارها، كار را به اختلاف و تضاد اصولي نشكاند، مي تواند توجيه و تبيين روشن اين شعارها را در افكار، آثار، نوشته ها، اعلاميه ها و سخنان «امام خميني» به عنوان رهبر و مرجع تقليد مردم و نيز در آثار و افكار ديگر علما و روحانيون و نويسندگان مذهبي، يافت و آنها را سند قرار داد و آنگاه نظر داد و آنگاه نظر داد كه رهبري وسردمداران انقلاب در طي اين بيست سال، از مفاهيمي چون اسلام، آزادي، عدالت، ملت و مردم، استعمار، استبداد، اخلاق و … چه برداشت و تفسيري داشته اند و در نهايت مردم را به چه نوع اسلام و حكومت و سياست و عدالت و امامت دعوت مي كردند.
اگر با برداشتن گام دوم، باز اختلافات اصولي روي شعارهاي انقلاب باقي ماند و توافق حاصل نشد، گام سوم را مي توان برداشت كه اختلاف، تقريباً به طور نهائي، براي همه حل گردد و آن، تكيه و استناد به «قانون اساسي» است كه در سال 1358 ، بوسيله نمايندگان ملت نوشته و سپس مورد تأييد مقام رهبري و رهبران قرار گرفت و عدم مغايرت آن با اسلام اعلام شد و آنگاه ملت ايران با رأي بسيار بالايي آن را تصويب و تأييد كرد. اين قانون اساسي، كه «ميثاق عمومي» ملت است، تقريباً شعارهاي مطرح شده انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي را، در متن و يا در مقدمه، به روشني بيان كرده است.
بديهي است كه هيچكس - ولو اينكه قانون را قبول نداشته و يا نسبت به برخي از اصول آن عقيده نداشته باشد ـ حق قانون شكني ندارد و لذات عمل به اصول قانون اساسي براي احاد ملت فرض و لازم است. با توجه به سه محور اصلي ياد شده مي توان شعارهاي اصولي انقلاب و آرمانهاي اساسي ملت ايران را مشخص كرد و گفت كه مردم ايران چه مي خواستند و رهبران چه وعده هايي را به مردم داده اند.
البته گفتن ندارد كه ما در اين مقال كوتاه، بر سر آن نيستيم كه روند و عملكرد مسئولين كشور را از دولت موقت تا كنون مرود ارزيابي قرار دهيم و قضاوت نهائي و همه جانبه از اوضاع گذشته و حال جمهوري اسلامي بنمائيم. اما حقيقت اين است كه باستناد حقايق غير قابل انكار، روند امور در طي اين شش سال، در ارتباط با تحقق شعارهاي روشن و مورد اتفاق انقلاب اسلامي و بخصوص در رابطه با اصول صريح قانون اساس، خيلي اميدوار كننده نيست و حتي در بسياري از ابعاد مأيوس كننده است! مثلاً قانون اساسي، صريحاً آزاديها را طبق ضوابط پذيرفته و تلاشهاي سياسي را براي هر فرد ايران و يا براي احزاب و گروهها آزاد و مجاز شناخته و تعرض به عقيده را شديداً ممنوع كرده و هر نوع شكنجه را براي گرفتن اعتراف ممنوع ساخته است، اما وضع كنوني كشور ما در ارتباط با اصول ياد شده چگونه است؟ خارج از كادر رسمي و حداكثر خارج از قلمرو تنها حزب صاحب قدرت كشور چه كسي قادر است تلاشهاي سياسي اش را طبق قانون اعمال كند؟آتش زدن منزل مسكوني مخلفان و يا كتك زدن برخي از افراد مخالف سياسي در كوچه و خيابان به وسيله چه كساني صورت مي گيرد؟ هدف از اين اعمال چيست؟ چرا قانون و مقامات قضائي و انتظامي طبق وظايفشان به اينگونه امور رسيدگي نمي كنند؟ آيا اين است معناي آزادي سياسي مطرح در قانون اساسي و يا آزادي طلب كرده مردم در انقلاب؟ آيا اصل شعار «آزادي» كه يكي از سه شعار اصلي ملت در راه استقرار اسلام و نظام اسلامي است اكنون وجود خارجي دارد؟ اگر ما بدبينانه و يا بي دليل قضاوت مي كنيم خوب است مسئولين رسمي كشور پاسخ گويند و من و امثال من را، كه اكنون فراونند، روشن سازند! با وضع اقتصادي كشور در ارتباط با «استقلال اقتصادي» و عدالت اقتصادي» و رفع استضعاف از محرومين و ستمديدگان و استعمار سالهاي اين كشور – كه امام آنها را ولينعمتان ناميده اند – در چه شرايطي است؟ آيا روند حركتهاي اقتصادي در طي اين شش سال، در جهت قطع وابستگي است يا وابستگي بيشتر؟ آمار رسمي دولتي پاسخ را روشن مي كند! تورم و گراني و كمبود و درآمد سرانه كشور به كدام سمت است؟ آيا فقيران و فقيرتر وثروتمندان ثروتمندتر نشده اند؟ باز حقايق اجتماعي و اقتصاد و آمار رسمي دولتي پاسخ را روشن مي سازد!ر احترام به حقوق مردم و تأمين كرامت انسان و اخلاق اسلامي به معناي صحيح و قرآني آن تا چه اندازه تأمين شده است؟ پيام 8 ماده اي امام كه نقطه عطفي در رابطه با اين گونه مسائل بود به چه سرنوشتي مبتلاشد؟ و تازه غير از سرمايه داران و طاغوتيان زالو صفت فراري كه بسياري برگشتند و اموال شان را پس گرفتند چه كساني از آن پيام مهم سود بردند؟ … نگاهي به سرنوشت چند شعار اصلي مانند: «آزادي»، «استقلال» ، «عدالت اجتماعي» ، «كرامت انسان» ،«اخلاق معنويت» نشان مي دهد كه شعارهاي انقلاب متأسفانه در محاق افتاده و در حال احتضارند!…
سخن را كوتاه مي كنيم و زبان را در كام مي كشيم و قلم را به قلمدان مي سپاريم و فقط به عنوان آخرين سخن به رئيس جمهور و ديگر مسئولين محترم صميمانه و از سر اخلاص مي گوئيم كه اگر فكر مي كنند هنوز فرصتي باقي است، اقدامي بكنند و كاري! و گرنه:
سعديا گر چه سخندان و مصالح گوئي