پيام هاجر 25 مهر 63 شماره 89
در رابطه با طرح اخراج اسرائيل از سازمان ملل
امام زاده بيغيرت!
در بين راه قزوين – كرج، امام زاده ويرانه ايست كه مردم او را «امام زاده بيغيرت» مي گويند! يكبار كه راقم اين سطور از جاده قزوين عبور مي كرد البته سالها قبل از راننده پرسيد كه چرا به اين امام زاده بي غيرت مي گويند؟ مگر امام زاده آنهم امام زاده داراي گنبد وتشريفات بي غيرت مي شود؟
راننده گفت اينكه اسم اين امام زاده را «امام زاده بي غيرت» گذاشته اند علتي دارد وآن علت اين است كه سالها قبل اين امام زاده در ميان مردم خيلي محبوب و مقبول بود. مراجعين و پيروان زياد داشت. مردم نذر و نيازشان را به اين امام زاده مي بردند. اما حادثه اي اتفاق افتاد كه مردم اعتقادشان را به اين امام زاده از دست دادند. حادثه اين بود كه چند نفر جوان هرزه و فاسد عمل خلاف و نامشروعي در داخل ساختمام امامزاده، و كنار قبر آن مرتكب شدند.
علاقمندان به امام زاده وقتي كه خبر اين عمل زشت و معصيت را شنيدند بسيار بر آشفته ولي براي مجازات متخلفين به انتظار نشستند و مطمئن بودند كه «آقا» دمار از روزگار افراد فاسد در مي آورد و آنها را ادب خواهد كرد! اما ساعتها و روزها و ماهها به انتظار ماندند و از «معجزه» امامزاده خبري نشدكه نشد و لذا مريدان «آقا» دلسرد شده و اعتقادشان را از دست دادند و ديگر به زيارت و براي نذرونياز مراجعه نكردند . به دنبال اين حادثه اسم اين امام زداه شد« امام زاده بي غيرت»!
هنگاميكه به تاريخچه تأسيس سازمان ملل متحد مراجعه كنيم و انگيزه هاي اوليه ايجاد اين سازمان عريض و طويل را از نظر بگذرانيم، بي شباهت به سرنوشت امام زاده بي غيرت قزوني نيست!
اين سازمان بين المللي كه به نوعي مدعي حكومت بين المللي است در سال 1944 ميلادي در آمريكا براي حفظ صلح جهاني و روابط بين ملل جهان تشكيل شد. البته جلوتر از آن يعني بعد از جنگ جهاني اول – بر اثر بيش از چهارسال جنگ و عواقب و پي آمدهاي فاجعه بار آن، با همين انگيزه ها، تشكيلاتي بوجود آمد به نام«جامعه ملل» ولي اين تشكيلات هنوز پا نگرفته جنگ دوم جهاني پيش آمد و لذا با ناكامي و شكست به عمر كوتاه آن پايان داده شد. از اواسط جنگ دوم جهاني دولتهاي قوي به فكر افتادند براي تأمين صلح جهاني و جلوگيري از جنگهاي بعدي، مجدداً تشكيلات شكست خورده قبلي را به نوعي ايجاد كنند و لذا در مرداد 1320 هجري شمسي-1941 ميلادي – سران دولتهاي آمريكا و انگليس در يك كشتي جنگي در اقيانوس اطلس منشوري مشتمل بر هشت ماده امضاء نمودند كه بعدها به مناسبت محل امضاء به «منشور آتلانتيك» مشهور شد. با پذيرفتن و امضاء اين پيمان از سوي كشورهاي ديگر، «سازمان ملل متحد» تأسيس يافت و منشور اين سازمان – كه بيانگر اهداف انساني و صلح طلبانه آن بود – پس از تصويب پنج دولت بزرگ – آمريكا، انگلستان، روسيه، فرانسه، چين – اعلام و به امضاي بقيه اعضاء نيز رسيد.
مي دانيم كه جنگ جهاني، قبل از آنكه به زيان ملتهاي اسير و محروم و تحت سلطه باشد، به زيان قدرتهاي بزرگ و جهانخوار است چرا كه با جنگ جهاني، از سويي قدرت و نيروي داخلي شان نابود و لااقل بشدت ضعيف مي شود و از سوي ديگر، به ملتهاي ضعيف و در بند امكان حركت انقلابي ورهائي بخش و ضد استعماري مي دهد. تجربه دو جنگ جهاني اين حقيقت را به خوبي اثبات مي كند. با توجه به همين واقعيت است كه بعد از جنگ اول قدرتهاي مسلط جهاني تصميم مي گيرند كه با تأسيس «جامعه ملل» قدمي در جهت«صلح جهاني»!بردارند و بعد از جنگ دوم – كه واقعيت ياد شده با تلخي بيشتر آشكار شد- قدم نهائي را برميداردو بالاخره «سازمان ملل متحد» را بنيانگذاري مي كنند. چنانكه گفته شد اين سازمان و موسسين آن مدعي تأمين صلح جهاني و كوشش در جهت عدم بروز جنگ بين ملتها و حفظ استقلال ملي تمام كشورها و بالاخره مدعي تأمين حقوق بشر و تأمين حرمت انسان و آزاديها و كرامتهاي انساني است. اما با توجه به شرايط تشكيل اين سازمان و انگيزه هاي اصلي واعلام نشده آن، كاملاً روشن است كه سازمان ملل براي گسترش و تأمين حقوق بشر و جلوگيري از بروز جنگ و تأمين صلح در سطح جهان نيست بلكه تمام اين مقدمات و تلاش ها براي اين است كه جنگ بين ابرقدرتها بار ديگر پيش نيايد، تا نيروهاي مادي و معنوي و نظامي واقتصادي شان – كه بايد كه بايد صرف استعمار ملتها وافزايش قدرت و ثروت بيشتر شود نابود و با ضعيف نگردد. فايده ديگر اينگونه مجامع بين المللي اين است كه با طرح شعارهاي بغايت انسان دوستانه و خيرخواهانه و تشكيل نهادهاي سياسي و اقتصادي – مانند صندوق بين المللي پول سازمان يونسكو – ملل محروم را به عضويت خود مي پذيرد و با اين تدبير هم اغفال شان مي كند و هم به شكل مدرن تري استثمارشان مي نمايد. بنابراين قطعي است كه از همان آغاز هدف اساسي مجامعي چون سازمان ملل. تأمين صلح و حقوق بشر براي بشريت نبوده و اكنون هم نيست.
علاوه بر نكاتي كه در جهت اثبات مدعاي فوق گفته شد، دلايل مختلفي وجود دارد كه ماهيت سازمان ملل و حقوق بشر آن را – آنگونه كه گفتيم – نشان مي دهد و چون در اينجا امكان پرداختن به آنها نيست، فقط به طرح چند سئوال در اين رابطه، بسنده مي كنيم:
1- اگر اين سازمان واقعاً براي حفظ حقوق ملل تشكيل شده است، چرا و بچه دليل و با چه منطقي – بخصوص با توجه به روش دموكراتيك و اعتقاد به دموكراسي كه تمام ابرقدرتهاي موسس مدعي آنند – حق «وتو» را براي خود حفظ كرده اند؟ اگر بناست كه ملتها حاكم بر سرنوشت شان باشند و حقوق آنها محفوظ بماند چرا آراء آنها عملاً هيچ ارزشي ندارد و يا لااقل اينها نمي توانند تصميماتي بر خلاف اراده بلامنازع ابرقدتها بگيرند؟
2- اصولاً بايد پرسيد كه مگر جنگ را چه كساني در جهان شروع مي كنند و يا جنگها را ادامه ميدهند؟
جنگ اول و دوم جهاني وديگر جنگهاي بزرگ و كوچك منطقه اي كه در طي اين چهل سال بوقوع پيوسته و هنوز هم بوقوع مي پيوندد بوسيله ملت ها صورت گرفته يا دولتها؟ و از آن گذشته اين جنگها بوسيله دولتها ضعيف شروع شد يا دولتهاي قوي مانند آمريكا و شوروي و … ؟ جنگ ويتنام، كودتاهاي روزانه آمريكاي لاتين، ايجاد قدرتهاي سرطاني و پليد قدرتهاي سرطاني و پليدي چون اسرائيل و آفريقاي جنوبي، اشغال افغانستان، جنگ طولاني ايران و عراق و صدها تجاوزات ديگر، در سطح جهاني، بوسيله چه كساني و يا به اشاره چه قدرتهايي صورت پذيرفته است؟ روشن است كه تمام اين جنگها بوسيله ابرقدرتها صورت گرفته است و لذا اگر ابرقدرتها جنگ را به ملتها تحميل نكنند و دست از معاملات شيطاني اسلحه بردارند نه جنگي پيش مي آيد ونه نيازي به سازمانهاي پرخرجي چون سازمان ملل دارد.
2- اگر به راستي سازمان ملل و توابع آن براي صلح و حقوق بشر است چرا تا كنون سازمان و عناصر صاحب اقتدار و نفوذ در آن، حتي يك مورد – آري حتي فقط يك مورد – هم ديده نشده است كه جلو تجاوزات متجاوزين را بگيرد؟ چرا؟ روشن است كه اين سازمان ابزاري كارساز در جهت تحكيم استعمار نوعمل مي كند و لذا اصولاًًًًً نمي خواهد و نمي تواند جلو تجاوز را بگيرد! اما با اين همه، ترديد نمي توان كه در شرايط ويژه اي كه سازمان ملل باهدفهاي اعلام شده اش تشكيل شد، اميد فراواني را در دلهاي مأيوس و جانهاي افسرده و انسانهاي آسيب ديده از دو جنگ پديد آورد و بسياري در سطح جهان خوش بينانه و اميدوارانه با اين سازمان برخورد كرده و فكر مي كردند كه بعد از اين كبوتر صلح برفراز عالم پرواز خواهد كرد و ديگر زاغ زشت جنگ و ويراني و آدم كشتي پرو بالش شكسته خواهد! ولي امروز، بعد از چهل و دو سال، مردم دنيا عملكرد سازمان ملل را چگونه ارزيابي ميكنند؟ آيا هنوز هم هستند كساني كه اميد اندكي به حسن نيت وتوانايي اين تشكيلات براي تحقق اهداف خاصش داشته باشند؟
حقيقت اين است كه سازمان ملل و تمام دستگاههاي وابسته به آن به خوبي نشان داده است كه نه تنها قدرت ان را ندارد كه جلو تجاوزات قدرتها و ابرقدرتها را بگيرد بلكه خود ابزار رندانه ايست در دست همان قدرتهاي كه آن را بوجود آورده اند و در طي اين چهل و دو سال نيز به آن حكمروايي كرده اند. راستي چگونه قابل قبول است كه آتش افروزان جهاني خود تأمين كننده صلح جهاني باشند؟ آيا غصب سرزمين فلسطين از سوي چند نفر صهيونيست متجاوز و نژادپرست و آوارگي چند ميليون مسلمان وحتي مسيحي فلسطيني و تجاوزات روزافزون دولت غاصب اسرائيل، مطابق با حقوق بشر و آرمانهاي اعلام شده سازمان ملل است؟ اصولاً بايد دانست با توجه به اين حقيقت كه تشكيل حكومت غاصبانه اسرائيل بعد از تأسيس سازمان ملل است، چرا اين سازمان جلو استيلاي صهيونيسم را در فلسطين نگرفت؟
غمض عين كرده مي گوئيم كه سازمان ملل قدرت اين كار را نداشت، اما آيا قدرت نداشت كه صهيونيستهاي غاصب و ناقض حقوق بشر را به عضويت خود نپذيرد؟ آيا عضويت كشورهايي چون اسرائيل و آفريقاي جنوبي و ديگر دست نشاندگان ابرقدرتها در سازمان ملل چگونه قابل قبول و شايسته توجيه خواهد بود؟ آيا سازماني كه صهيونيستها و فاشيستها و نژادپرستها عضو فعال و موثر آن هستند و موسسين و كارگردانان و حق «وتو» داران اربابان آنها مي باشند مي تواند صلح جهاني و كرامت بشري را تأمين كنند؟ ذات نايافته از هستي بخش كي تواند كه شود هستي بخش»! در اين رابطه است كه بايد گفت پيشنهاد ايران در اجلاسيه اخير مجمع عمومي سازمان ملل مبني بر اخراج اسرائيل از اين سازمان بسيار ارزنده و قابل تقدير است، اما با توجه به ماهيت سازمان ملل از قبل معلوم بود كه اين پيشنهاد معقول منطبق با اساسنامه و اهداف آن، بچه سرنوشتي مبتلا خواهد شد!
به هر حال، كوتاه سخن اينكه، اگر روزي و روزگاري مردم جهان انتظار معجزه اي از امام زاده سازمان ملل و ديگر سازمانهاي وابسته و يا مشابه آن داشتند، امروز همگان با چشم خود ديده اند كه اين تشكيلات هيچگونه معجزه اي نمي كند و اصولاً انتظار هيچ معجزه اي و كرامتي از آن نمي توان داشت.
امروز بر همه ثابت شده است كه اين امام زاده ـ كه روزي امام زاده تلقي مي شد- «امام زاده بي غيرت» است و اين مودبانه ترين نامي است كه مي توان روي اين سازمان گذاشت.