پیام هاجر 25 تير 62 شماره 61
قدس اسلامي يا فلسطيني؟
قدس، سرزمين كه نام و خاطره اش پيوسته حركت انگيز و وجودش در كام دشمن زهرريز است.
سرزمين قدس از آن روز از آن رو مقدس است كه مهبط وحي و سرزمين پيامبران و مصلاي پيامبر بزرگ اسلام و امامت او در نماز همه پيامبران، به هنگام رفتن معراج است. نام و خاطره اش پيوسته حركت انگيز و وجودش در كام دشمن و زهرريز است .
لذا در قرون وسطاي ظلماني، يعني دوران سياه حكومت تعصب و قشريگري به نام دين مسيح و دوران تسلط زمينداران و فئودالهاي بزرگ بر اروپا، كليساي زميندار كه خود در رقابت با ديگر زمينداران استثمارگر و خونخوار در اروپا بود، براي اشباع حرص زمينخواري و غارت ملتهاي ديگر، و انباشتن ثروت و تحصيل قدرت از يك طرف، و گرم كردن سر مردم مؤمن و تودة از همه جا بي خبر و سواري ده اروپاي وحشي، ستونهائي از مزدوران و ماجراجويان و يا دركنار آنها از كودكان و مومنان بي تميز، براي ظاهراً فتح قدس، به راه انداختند و راهي شرق شدند. هر بار يا با شكست مواجه شده يا تعداد بيشماري كشته و ذلت و كينه بازگشتند، يا به شكلي وحشيانه و با خونخواري كشتند و به تخريب و غارت پرداختند و جويهاي خون جاري كردند و برگشتند. اين جنگها كه از سال 1906 ميلادي ( 489 ه.ق) به دعوت و تحريك پاپ اوربانوس دوم از كشيشهاي كلرمون (فران كنوني فرانسه) آغاز گرديد، پس از رشته جنگ فاجعه آميز به سرداري شاهان اروپا و با هزينه اشراف و زمين داران و با شركت بيچارگان از همه جا بي خبر يا ماجراجويان عاشق زور و زر، در 1291 ميلادي (690 ه. ق) به ظاهر به پايان رسيد، ليكن آتش انتقام و كينه هاي فروخفته و سركوب شده هنوز هم شعله ور است و هرگز از خاطرة ژنرال فرانسوي الجزيره را فتح كرد، وارد مسجد جامع «كتشاوه» شده نقش الله را پائين آورد و صليب را بر بالاي محراب نصب كرد و گفت جنگ صليبي امروز به پايان رسيد، و در سال 1919 م. نيز وقتي فيلد مارشال انگليسي آل نبي بيت المقدس را تصرف كرد گفت جنگهاي صليبي امروز به پايان رسيد.
ليكن از قرار معلوم اين جنگ هنوز به پايان نرسيده است و اروپائيان همچنان به فكر گرفتن انتقال هستند و تا همه جهان اسلام را به صورت متصرفات رسمي خود در نياورده اند، تشفي خاطر پيدا نخواهند كرد، و داستان همچنان ادامه دارد…
در 1917 در بحبوحه جنگ جهاني دوم وايزمن صهيونيست در برابر بمبهاي شيميايي اهدائي به امپراتوري انگلستان، براي تفوق يافتن بر آلمان، وعدة اسكان يهوديان انگلستان، براي تفوق يافتن بر آلمان، وعده اسكان يهوديان در سرزمين فلسطينيان مسلمان را، بوسيله بالفور وزير امور خارجة انگليس، از امپراتوري گرفت.
از آن هنگام به بعد، تراژدي آغاز شد. از يكسو مبارزات اعتصابات، تحصنها، فداكاريها و قرباني دادن ها از جانب مردم، و از ديگر سو ساخت و پاختها، سازشها، خيانتها، وطنفروشيها، از جانب سران دست نشانده سرزمينهاي غربي و از جهت سوم، توطئه ها و جنگ و آدمكشيها، از جانب استعمارگران اروپائي، در اين هفتاد سال هرگز متوقف نشده است.
از 1923 تا 1936 عزالدين قسام يك مبارزة فرهنگي و سياسي اسلامي بر پا ساخت، در 1936 اعتصاب ششماهة بي سابقه در دنيا همة جاي فلسطين را در بر گرفت، در جريان جنگ جهاني دوم، مهارجت صهيونيستها، به بهانة آزار و شكنجه هاي خود اروپائيان و سردستة فاشيست آنها هيتلر، به فلسطين شدت گرفت. دار و دسته صهيونيستها مسلح شده به عمليات تروريستي عليه مسلمانان و گرفتن زمينهاي آنان پرداختند. ملوك و امراي عرب هم به دستور انگلستان و فرانسه يا سكوت كردند و يا راه ورود آنان را گشودند، به طوري كه در 1948 زمينة اعلام دولت پوشالي دارو دستة صهيونيستها فراهم شد و امريكا و نگلستان و فرانسه و شوروي استالين فوري آن را به رسميت شناختند.
در آن سال جنگي ساختگي به فرماندهي ملك عبد الله پادشاه اردن، ملك فاروق پادشاه مصر، ملك فيصل پادشاه عراق كه هر سو از نوكران خانه زاد انگلستان بودند، با صهيونيستها شروع شد. سرانجام از همان آغاز پيدا بود. شكست اعراب و دو دستي تقديم كردن سرزمينهاي فلسطيني به يهوديان!
سازمان ملل وارد ميدان شد. 56 درصد از كشور را بين صهيونيستها و 44 درصد را بين مسلمانان تقسيم كردند.
در اين جنگ اخوان المسلمين و ناصر از مصر متوجه خيانت سران كشورهاي عربي شده به مصر بازگشتند و براي آزاد ساختن مصر به تلاش نشستند كه اين تلاش در سال 1952 به ثمر رسيد.
از آن پس مسلمانان و مسيحيان فلسطين زير شكنجه و آتش و ترور صهيونيستها قرار داشتند و آنان را به تدريج از خانه و كاشانه و زندگيشان بيرون رانده به صورت آواره گاني بي وطن در آورند.
در سال 1956 جمال عبد الناصر سوئز را ملي اعلام كرد و بدين بهانه فرانسة سوسياليست و انگلستان و صهيونيستهاي اشغالگر فلسطين به جنگ مصر رفتند كه در نتيجه دخالت امريكا و شوروي جنگ با رسوائي توطئة مثلث پايان يافت.
در سال 1965 فرزندان فلسطين پي بردند كه هر چه بيشتر به سران عرب متكي باشند، بيشتر خيانت و شكست و آوارگي مي بينند، لذا سازمان آزاديبخش فلسطين را تأسيس كردند.اما با مخالفت ياصر روبه رو شد.
در سال 1967 به تحريك آمريكا صهيونيستها به مصر حمله كردند و ناصر به پشتگرمي نادرست روسها اقدامي نكرد تا اينكه غافلگير شد و شكست سختي خورد و در تنيجه صحراي سيناي مصر، غزة فلسطين، بلنديهاي جولان و قيطرة سوريه و ساحل غربي اردن و از جمله بخش شرقي بيت المقدس يكسره به اشغال صهيونيستها در آمد.
از آن به بعد بود كه گروههاي فلسطيني به مبارزة مسلحانة چريكي دست زدند.در اين نبردها بزرگترين پيروزي آنان معركه الكرامه بود كه در شب 21 مارس 1968 (شب عيد نوروز 1347) بوسيلة فلسطيني ها به دست آمد و احساس شخصيت انساني را براي آنان به ارمغان آورد.
ليكن شاه حسين كه سر سپردگيش به بيگانگان خانه زاديست. قدرت يافتن فلسطيني ها و حملة آنان به سرزمين هاي اشغالي از طريق اردن را تحمل نتوانست كرد و در شهريور 1349، (سپتامبر 1970) براي مدت دو هفته چنان كشتاري از آنان كرد كه هرگز به دار و دستة صهيونيستها چنين كرده بود و به هيچ استعمارگر ديگري، اين حادثه به «سپتامبر سياه» مشهور شد و براي آشتي دادن گروههاي متخاصم، سران عرب در قاهره اجتماع كردند و جمال عبد الناصر چند شبانه روز پشت سر هم چنان تلاشي از خود بدل كرد كه بالاخره بر سر آن جان داد و براي شاه حسين ها جا را گشاده تر بنهاد. به مناسبت همين كشتار دو هفته اي دهها هزار فلسطيني بود كه نيكس رئيس جمهوري آمريكا و گلداماير نخست وزير صهيونيستها تلفني با شاه حسين تماس گرفته فتح بزرگش را به او تبريك گفتند.
از آن پس در همه جا بر فلسطيني ها سختگيري شد. سادات بر مصر حاكم گرديد و از راه ياصر آنچنان دور شد كه در سال 1977 طرح با صهيونيستها و سازش دليلانة با دشمن را در طويلة داوود (كمپ ديويد) آمريكا به امضاء رسانيد و خود به سرزمين اشغالي سفر كرد و يا همپالگي ديگر صهيونيستها يعني شاه سرنگون شدة ايران طرح دوستي ريخت و با شاه حسين و امريكا و ديگر دشمنان امت اسلام و عرب و مردم فلسطين طرح برادري انداخت.
فلسطيني ها از همه جا به لبنان پناهنده شدند و عمليات خود عليه دشمن را انجام مي دادند. دشمنان گوناگون اين تنها ميدان عمل نسبتاً مناسب را هم نتوانستند تحمل كرد و با توطئه آمريكا و فرانسه و انگليس و شوروي و به دست صهيونيستها و به اجازة و همكاري فا (لان) شيستها فاجعه دير ياسين و كفر قاسم و تل زعتر را در صبرا و شتيلا و صور و صيدا پياده كرد، لبنان را دو دستي به صهيونيستها تقديم و فلسطيني ها را از آنجا بيرون رانده به مراكش و تونس ـ مركز نفوذ مشترك امريكا و فرانسته ـ منتقل كردند، و آنان را به سازش ديگري كشانيدند و جريان فلسطين را به جريان فلسطين را به جرياني بي خاصيت و صبر تلخ و سكوت ذليلانه و انتظار مراحم قدرتهاي بزرگ تبديل ساختند.
آري چنين است برادر! ما نمي گوئيم كه مردم فلسطين به تنهائي بروند بجنگند و ما در اينجا نشسته تماشا كنيم.
ما نمي گوئيم قضية فلسطين را به شعار دادن منحصركنيد و راه حلهاي عملي را به پشت سر اندازيم. ما نمي گوئيم كه سازمان آزاديبخش فلسطين با دست خالي از پول و سلاح و وابستگيهاي به اين و آن، انقلابي ترين موضع را بگيرند و ما از دور دستي بر آتش داشته باشيم.
آنچه ما مي گوئيم اين است:
1- فلسطيني ها در طي اين هفتاد سال هم قدرتهاي بزرگ و كوچك را تجربه كردند و هم سران خائن كشورهاي عربي را يكي پس از ديگري شناختند. ديگر تجربه بس است به خود بازگردند و خويشتن خويش را تجربه كنند.
2- فلسطيني ها انواع گرايشهاي چپ و راست بيگانه را شناختند و جز زيان از آنها چيزي عايدشان نشد. بار ديگر گرايش به اسلام و قدرت مسلمين را تجربه كنند و قسام وار به خود آيند و نتيجة آن را هم ببينند.
3- قدس يا فلسطيني است و اي غربي، همچنان در بند دشمن گرفتار و قضييه اي محدود و خوار است. آن را همان گونه كه رهبر انقلاب اسلامي ايران پيشنهاد كرده است و هر سال در ايران و جمهوري اسلامي ايران اجرا مي شود، به صورت حق خود، يعني قضيه اي اسلامي در آوردند و اعلام كنند.
4- همة مسلمين جهان از شعار فراتر رفته به شعور عملي پا نهند و دست به دست يكديگر داده قضية قدس را مسأله اول خود بدانند و به صورت يك استراتژي اصيل و دراز مدت شر دشمن را از اين سرزمين بكنند.
و گر نه بدانيدكه تا ملوك غرب و رؤساي جمهور دست نشانده اي مثل نامبارك و صدام خود را صاحب قضيه مي دنند، روز به روز صهيونيستها تجاوز گر و توسعه طلب قسمتهاي بيشتري از سرزمينهاي اسلامي را ضميمة خاك خود مي كنند. و به توسعة و تجاوز ادامه مي دهند.
پس به پيش تا نابودي حكومت دار و دسته صهيونيستها و آزادي قدس، از طريق آزادسازي كشورهاي اسلامي از شر وجود پليد شاهان و سران خائن آنها به وسيلة همة مسلمين و زير پرچم لااله الا الله و با شعار الله اكبر و العزه الله.