اعظم طالقانی

پيام هاجر آذر 61 شماره 47

پيام هاجر آذر 61 شماره 47

خبرگان رهبري آينده امت

 

جمهوري اسلامي نو بنياد ما، بار ديگر در يكي از مقاطع تاريخي و تعيين كننده خود قرار گرفته است. مقطعي كه بنوبه خود نقطه عطفي مهم در تاريخ انقلاب اسلامي و آينده آن خواهد بود. بر اساس قانون اساسي، چند روز آينده و انتخابات مجلس خبرگان انجام مي شود تا در صورت لزوم، رهبري نظام جمهوري اسلامي را معين و به ملت معرفي نمايد.

هر چند مسئله رهبري در سرنوشت ملت ها و چگونگي اعمال رهبري در روند تكاملي و يا سير انحطاطي جوامع انساني، از مهم ترين مسائل اجتماعي و تربيتي تمام اقوام و ملل در طول تاريخ بوده است، اما در ايران انقلابي امروز و در رابطه با سرنوشت آينده جمهوري اسلامي و مسئله خاص فقاهت و روحانيت، رهبري از اهميت ويژه اي برخوردار است. شيعه در جهان بيني اسلامي اش، با تلقي و تبيين خاصي كه از اسلام و ولايت و امامت ونقش آن در پياده كردن اسلام و هدايت انسانها داشته و معتقد بوده كه اگر امامت معصوم و پيامبر گونه نباشد اسلام منهاي اسلام خواهد بود، در طول تاريخ نوع حكومتي جز ولايت معصوم تن نداده است و حتي نزديكترين نوع حكومتها را به اسلام نيز به لحاظ ايدئولوژيك نپذيرفته و اگر در مقاطع خاصي مانند سالهاي پس از درگذشت پيامبر اسلام، نوعي همكاري و تن دادن به حكومتهاي وقت داشته است فقط به دلايلي از جمله مصالح مكتب و حفظ و حدت امت آنهم باز به رهبري امام معصوم بوده است، نه ايده آل دانستن آن حكومتها.

شيعه معتقد بوده است كه بر اساس رهنمود ها قرآني و دلايل قطعي بر آمده از سنت نبوي رهبري و زعامت اجتماعي و معنوي و سياسي انسانها، بايد به دست پيامبر معصوم و رهبراني از اين نوع باشد تا رشد و تعالي انساني و تكامل معنوي و سعادت دنيوي بشري تأمين شود و غير از اين هر چه باشد نوعي ضلالت و گمراهي است. و لذا شيعه به اين باور بود كه بعد از پيامبر اسلام، «اولي الامر» امت كساني هستند كه همانند پيامبر از خصيصه اساسي عصمت بر خوردارند و شيعه اين ويژگي را در افراد خاصي از خاندان رسول خدا مي ديد و آنها را به رهبري مي پذيرفت. اما به هر دليل، رهبران ايده آل شيعي، در طول دويست و پنجاه سال، نتوانستند حكومت دلخواه و مطلوبشان را بوجود آورند و به رهبري انسانها به پردازند. در مسير اين تلاش و جهاد مستمر 250 ساله مسئله غيبت آخرين ولي معصوم به ضرورت پيش آمد و شيعيان از رهبري مستقيم امام ايده آل محروم شدند و عصر غيبت آغاز شد.

در دوران طولاني غيبت كه از سال 260 هجري آغاز شده و هنوز هم ادامه دارد، شيعه با دلايلي روشن به نيابت عامه معتقد است. زيرا شيعه با همان اصل مبنائي و اصولي مشروعيت هر چيزي و هر نظامي بايد به تأييد «ولي معصوم» باشد، طبعاً نمي توانست حكومتهاي فاسد و جبار و ضد اسلام موجود را بپذيرد. چه انكه او «منتظر» بود و منتظر قطعاً به هر نظامي كه غير از آن نظام ايده آل باشد «متعرض» است و به آنها تن نمي دهد.

شيعه با اعتقاد به اصل «نيابت عامه» بر اين باور است كه در دوره دوري از امام ايده آل، ناگزير كساني بايد به سرپرستي و رهبري و هدايت مسلمين به پردازند كه داراي همان شرايط ويژگيهاي امام معصوم، در مراتبي پائين تر، باشند و اين شرايط در هر كسي بيشتر و روشن تر باشد او نائب امام خواهد بود. در اصطلاح عقيدتي شيعه، اين نائبان و رهبران را «فقها» مي گويند كه مشروعيت هر حكومتي بايد به تأييد اين فقها برسد و اگر نرسيد، طبعاً براي هر فرد شيعي اعتباري نخواهد داشت.

با اينكه از آغاز غيبت تا كنون شيعيان با پيروي از فقها، همواره به نوعي ولايت ديني و سياسي پاي بند بوده اند. اما حقيقت اين است كه معنا و مفهوم واقعي و همه جانبه نيابت عامه و ولايت فقها و تجسم عيني و كاربرد عملي آن، در بيست سال اخير و در جريان شكل گيري و پيروي انقلاب اسلامي ايران براي همگان روشن شد. به عبارت ديگر، ظهور شخصيت فقهي و استثنائي كم نظير امام خميني ولايت فقيه را زنده كرد و به آن معنا و مفهوم عيني بخشيد.

با توجه به اين مقدمه ونگرش شيعه نسبت به اصل امامت و رهبري، نقش رهبري فقهي در سرنوشت آينده انقلاب ايران روشن تر مي شود و اهميت آن بيشتر محسوس مي گردد. بويژه هنگامي كه بر مطالب گذشته بيفزائيم اين حقايق را كه قانون اساسي ما به گونه اي تنظيم شده است كه اگر ولايت فقيه را برداريد اسكلت نظام جمهوري فرو مي ريزد. مثل اين است كه نخ، تسبيح را بكشيد كه دانه هاي آن نقش بر زمين مي شوند.

و از سوي ديگر ترديدي نيست كه انقلاب اسلامي ايران در رأس تمام عوامل وزمينه هاي پيدايش و پيروزي آن، با همين نوع رهبري به ثمر رسيده است و بديهي است كه با همين نوع رهبري هم استمرار خواهد يافت و از همه مهم تر با توجه به واقعيت هاي گذشته اگر بخواهيم نظامي بوجود بياوريم كه به راستي نه شرقي و نه غربي باشد و معايت هيچ يك از مكتبها و نظامهاي سياسي و عقيدتي موجود نداشته و الگو براي تمام دنيا باشد، طبيعي است كه بايد «حوادث واقعه» و «مسائل مستحدثه» جهان امروز و انقلاب اسلامي ايران را پاسخ جدي داد و راه حلهاي مناسب براي انبوه مشكلات و بن بستهائي كه دنيا و انقلاب با آنها روبروست پيدا كرد و روشن است كه اين كار در قلمرو و مسئوليت و صلاحيت فقهاي آگاه و زمان شناس و اسلام شناس و شجاع و توانا در رهبري و گستاخ و بي پروا در فتوي و در يك جمله امام گونه است و غير از اين راهي براي آينده نيست.

بنابراين، دنياي شرق و غرب و انسانهاي محروم و مسلمان و روشنفكر سرخورده از نظامهاي فكري و سياسي و انقلابي امروز بويژه روشنفكران مسلمان در كشورهاي اسلامي، چشم به آينده انقلاب اسلامي و جمهوري ايران و نوع رهبري آن دوخته اند كه چه مي شود؟

آيا اين انقلاب و اين پديده نوظهور در دنياي مي تواند مشكلات دروني خود را بدون تكيه به ديگران حل كند و راه جديدي جلو پاي محرومان جهان بگشايد و طرحي نو دراندازد؟

اكنون كه مجلس خبرگان براي تعيين رهبري در آينده شكل مي گيرد بايد به اين حقيقت توجه داشت كه چه كساني براي تشخيص رهبري انتخاب مي شوند؟ آيا كساني خواهند بود كه رهبري را در شرايط محدود علم و تخصص در فقه و اصول و احياناً سن و سال خلاصه مي كنند و يا تقوي و آگاهي هاي سياسي و اجتماعي و زمان شناسي و توانائي و قاطعيت و … را هم در نظر مي گيرند؟ و اصولاً كساني خواهند بود كه انقلاب را درك كرده باشند و عمق مشكلات آينده را فهميده باشند؟

هر چند به قول آقاي هاشمي رفسنجاني اميد است كه رهبري غير از امام ببينيم، اما به نظر مي رسد كه نيازي به تشكيل مجلس خبرگان نباشد، زيرا مردم مسلمان و انقلابي ايران سالها است كه سفارش اين است كه «منتظري اميد امت و امام» و روشن است كه اگر نباشد ملت ايران نظرش را در مورد رهبري ابراز كند بدون ترديد با رأي اكثريت قاطع حضرت آيت الله العظمي منتظري را شايسته ترين مرجع وفقيه براي رهبري آينده انقلاب و جمهوري اسلامي ايران انتخاب خواهد كرد. چه آنكه ايشان از معدود فقهائي است كه در اين بيست سال اخير تمام وقت پرثمرش را صرف «جهاد» و «اجتهاد» كرده است و در كوره داغ و گدازنده انقلاب و مبارزه اجتهاد كرده و صاحب رأي و فتوا شده است نه در چهار ديواري مدرسه و كتاب و خانه! ايشان در شرايط كنوني تنها فقيهي است كه خصوصاً و ويژگيهاي رهبري و ولايت امت را آنگونه كه در امام هست، در مجموع دار است و بنابراين مي تواند رهبري شايسته و فيهي آگاه و توانا در گشودن بن بست ها و حلال مشكلات باشد. و راستي چه درست و دقيق ملت ايران او را اميد امت و امام دانست.

قانون اساسي نيز در صورتي مجلس خبرگان را لازم مي داند كه مردم مستقيماً كسي را به رهبري انتخاب نكنند و اما اگر مردم نظرشان را به صراحت گفتند خبرگان كاري نخواهد داشت و مطمئناً مردم آگاه و هوشيار به موقع نظر قاطع اش را روشن تر ابراز خواهد كرد.

«ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا و هب لنا من لدنك رحمته، انك انت الوهاب».