اعظم طالقانی

پيام هاجر سه شنبه 10 آبان 62 سال چهارم شماره 68

پيام هاجر سه شنبه 10 آبان 62 سال چهارم شماره 68

به مناسبت روز دانش آموز

 

پايمرديهاي دانشگاه

تقويم را نگاه مي كنيم: 13 آبان ياد آور خاطره مهم در تاريخ انقلاب است كه بر صفحه تقويم نقش بسته است:

1-      تبعيد امام خميني از ايران به تركيه، در سال 1343

2-      كشتار دانشگاه تهران، در سال 1357

3-      اشغال لانه جاسوسي امريكا در سال 1358

4-      روز دانش آموز

     هريك از اين حوادث و خاطرات با توجه به اهميتي كه از نظر تاريخي و اجتماعي و انقلابي در فرهنگ و انقلاب اسلامي دارند و هر كدام نقطه عطفي تعيين كننده در مبارزات ضد استبدادي و ضد امپرياليستي كشور ما هستند، مي توانند مسائل فراواني را در رابطه با سير تكاملي انقلاب و پيروزي آن و در نهايت روند كنوني حوادث و سرنوشت انقلاب در ذهن و خاطره ما زنده كنند و ما را بر آن دارند كه پيرامون بسياري از مسائل گذشته و حال بينديشيم و سرانجام به عنوان «عبره الناظرين» به بينيم چه بوديم؟ چه شديم؟ و اكنون چه هستيم؟ دريغ كه انسانها زود حوادث گذشته را فراموش مي كنند و از تاريخ عبرت نمي گيرند.

سالهاي پر خاطره و غرور آفرين 41 تا 43 را بياد مي آوريم، سالهاي توطئه جديد امپرياليسم آمريكا در ايران با دست شاه مأمور و خائن، سالهاي بيداري و مقاومت ملت مسلنمان ايران در برابر توطئه آمريكا و خيانت رژيم وابسته، سالهاي بيداري و يكپارچگي و روحانيت بعد از سالها ركود و تفرقه، سالهاي پايداري و حماسه مردم و رويداد خونين 15 خرداد، و سال فراموش نشدني آزادي امام از حبس و حصر تهران و سخنراني آگاهي بخش عليه «كاپيتولاسيون» و تبعيد ايشان از ايران به تركيه و از تركيه به نجف ار عراق به سقوط رژيم پادشاهي و … در سير اين حوادث و پيدايش و تحول اين رويدادها بسي خاطره ها، آموزشها، عبرتها و درسهاي آموختني است كه بايد تحليل كرد، آموخت و بكار بست.

يكي از حلقات اين تاريخ خونين و پر ماجرا، حادثه 13 آبان و كشتار دانشجويان دانشگاه تهران است كه در اهميت اين حادثه همين بس كه دولت مستعجل شريف امامي را ساقط كرد و دولت نظامي «ازهاري» را به جاي آن نشاند. هر چند آن روزها در سراسر ايران راهپيمائي، تظاهرات، درگيري و كشتار بود، اما درگيري حاد و وسيع دانشجويان در صحن دانشگاه با مأموران رژيم شاه و كشته شدن بسياري از دانشجويان در آن روز ملت ايران را تكان داد، بويژه هنگامي كه همان شب صحنه كوتاهي از فيلم درگيري دانشگاه از زير قيچي سانسور تلوزيون گذشت و پخش شد، مردم ديدند كه چگونه جوانان غيور و مسلمان دانشگاه در برابر مزدوران رژيم مقاومت مي كنند و چگونه بدنهاي غرقه در خون دوستانشان را بر دوش ميكشند و آواي تكبير به علامت پيروزي حق و شكست ستم سر ميد هند و باز هم0000 اين مقاومتها و رشادتها در دانشگاه تازگي نداشت ، اما پخش لحظه اي از آن همه حماسه خون تازه اي در رگهاي مردم ايران جاري ساخت. اين بود كه روز بعد 14 آبان سرتاسر ايران بخصوص تهران قهرمان به پيروي و حمايت از دانشجويان به خيزشي تازه دست زد و همه جا عرق در آتش و خون و حماسه گشت، و رژيم گريز رئز 15 آبان دولت نظامي را سر كار آورد. هر چند رژيم پهلوي، بويژه بعد از كودتاي 28 مرداد و سقوط دولت ملي دكتر مصدق، همواره مي كوشيد ازطرق گوناگون از حمله نظامي كردن دانشگاه، دانشجو.يان ودانشگاهيان را تحت كنترل خود نگهدارد و اگر نتواند روح و فكر و انديه آنان را تخير كند لااقل جسم شان را كنترل كند و از سكوت و خاموشي شان حداكثر بهره برداري را در ايفاي نقش ضد مردمي خود بنمايد اما عليرغم آن جو سركوبگرانه و سياه هميشه عده اي از قهرمانان دانشجو سكوت سنگين و خفقان محيط را مي شكستند و صحن دانشگاه و دانشكده ها را پر از ولوله و هياهو وحماسه مي كردند و رژيم را به رعب و وحشت مي انداختند. قاطعانه مي توان گفت كه بعد از 28 مرداد بخصوص بعد از جراين شهادت سه تن از دانشجويان در 16 آذر سال 32 در رابطه باسفر نيكسون به ايران، از مهمترين كانونيهائي كه رژيم را هموراه به وحشت مي انداخت و نگذاشت حتي يك لحظه خواب خوش به چشمان شاه و ايادي او بيايد دانشگاه بود. حتي بعد از 15 خرداد و تبعيد امام كه اختناق سياهي تمام ايران و تمامي كانونهاي مبارزه را فرا گرفت، از معدود شخصيت هاي مبارز روحاني وطلاب جوان حوزه علميه قم كه بگذريم پرفروغ ترين مشعل مبارزه در دانشگاه شعله ور بود و لذا ست كه مي بينيم از سال 43 به بعد بخصوص سالهاي 50 تا 54 ـ تمام حركتهاي تند انقلابي و مسلحانه كه رژيم را به هراس افكند و تا حدود بسيار زيادي آرامش «جزيره ثبات» ايران را ـ كه شاه به امريكا و غرب نشان داده بود- بهم زد، برآمده از دانشگاه و جوانان دانشگاهي بود. در آن سالها رژيم شاه كار روحانيت را تمام شده مي دانست و لذا خطري جدي از سوي روحانيت احساس نمي كرد و با توجه به شرايط اجتماعي و سياسي حاكم بر آن روزگاه، مهمترين كانون خطر دانشگاه و روشنفكران و انقلابيون دانشگاهي تلقي مي شدند.(البته روشن است كه سخن بر سر حقو و باطل ايدئولوژيهاي متفاوت و متنوع مبارزنان دانشگاهي نيست بلكه در اينجا فقط طرح مسئله تاريخي و واقعيت خارجي قضيه مورد نظر است).

جالب است كه به اين حقيقت غير قابل انكار هم توجه كنيم كه از سال 43 تا 57 انقلابيون دانشگاهي و مبارزان روحاني در كنار هم بودند و دست در دست يكديگر عليه رژيم فاسد شاه مي جنگيدند و حتي مغايرتهاي ايدئولوژيك و تفاوتهاي عقيدتي هم نمي توانست بين اين دو دسته اختلاف ايجاد كند. در اين رابطه است كه امام همواره از نجف تا پاريس و از پاريس تا ايران بهاي خاصي به دانشگاه و دانشجويان داده و براي اداره آينده كشور چشم اميد به اين طبقه دوخته بوده است (براي نمونه سخنراني به مناسبت درگذشت حاج آقا مصطفي) و لذا هنگاميكه ايشان وارد ايران شدند بنا داشتند كه ابتدا در جلو دانشگاه توقف داشته باشند و سپس به بهشت زهرا بروند كه البته بر اثر كثرت جمعيت اين برنامه بهم خورد. در مقابل دانشگاه بود كه بزرگترين عكس امام را در جلو درب ورودي اش به نمايش گذاشت و بعد از پيروزي هم نماز جمعه با توجه به حركت دانشگاه در اين مكان برگزار گرديد. درست است كه بسياري از محتويات درسي يا اصول فكري حاكم بر دانشگاه ها منطبق با مباني اسلامي و اهداف انقلاب اسلامي نبود و نيز درست است كه بعد از پيروزي، گروههاي مخالف جمهوري اسلامي به دليل عدم پايگاه مردمي پناه به دانشگاه و امكانات آن آوردند و خواستند از اين نمد كلاهي براي خود درست كنند، اما اين مسائل نبايد حقيقت هاي غير قابل انكار تاريخي را مخدوش سازد و بطور كلي دانشگاه و دانشجويان تحصيلكرده را استعماري و وابسته، خائن بدانيم كه اين ظلم بزرگي است و روشن است كه اين ظلم سبب بدبيني و زدگي و انحراف فكري و سياسي از اساتيد و دانشجويان مردم خواهد بود. از حوادث مهم و سرنوشت ساز در انقلاب ما تسخير سفارت آمريكا در تهران است. اين عمل بوسيله چه كساني انجام گرفت؟ پيداست دانشجويان، دانشجويان كدام دانشگاه؟ همين دانشگاه تهران منتهي دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، اما به هر حال عده اي از جوانان غيور و آزاده همين دانشگاهها بودند كه مردانه به سفارت آمريكا حمله آوردند و اين لانه جاسوسي را تسخير كردند و خون تازه اي به رگهاي انقلاب تزريق نمودند، بنابراين اميد است كه مسئولين جمهوري اسلامي و دو وزارت مهم علوم و آموزش و پرورش و همچنين ستاد انقلاب فرهنگي با بصيرت كامل و برنامه ريزي همه جانبه بگونه اي عمل كنند كه انقلاب فرهنگي به معناي صحيح كلمه تحقق پيدا كند و كاري كنند كه پرورش اسلامي و آموزشهاي صحيح توأم با رشد استعدادها و شكفته شدن قابليت ها نسل جوان ممكلت جايش را به افراط و تفريط ها، تنگ نظريها، قشري گريها، سختگيريهاي غير اصولي و برخوردهاي غلط و فرار دهنده – كه متأسفانه اكنون وجود دارد ـ ندهد.

در رابطه با مسائل دانشگاهي و آموزش و پرورش خرف براي گفتن فراوان است اما در اينجا ضمن گراميداشت 13 آبان و روز دانش آموز و طلب مغفرت براي شهداي دانشگاه، دو نكته اساسي را به مسئولين مربوط يادآوري مي كنيم مي گذريم:

1-      به تجربه ثابت شده است كه هيچ مسئله اي را با فشار و تحميلهاي غير اصولي نمي توان حل كرد مخصوصاً مسائل دانشگاهي و به طور كلي مسائل مربوط به نسل جوان را و بايد اينگونه موارد را فقط با درايت و هوشياري و آگاهي و شرح صدر و برنامه ريزي و رخوردهاي پيامبرگونه آنهم در دراز مدت ـ حل كرد.

2-      در انتخابات استاد و روساي دانشكده ها و مديران مدارس سعي شود از كساني استفاده كرد كه اولاً از نظر موقعيت علمي و اجتماعي در حدي باشند كه براي همكاران و اساتيد و دانشجويان ودانش آموزان شناخته شده و مورد قبول باشند و ثانياً از نظر صلاحيتهاي فكري، علمي، اخلاقي، در حدي باشند كه بتوانند الگو براي ديگران و شاگردان باشند… بالاخره، مسئولين كاري نكنيد خداي نخواسته هم نسل جديد را به تباهي بكشيد و هم اسلام محمدي را مخدوش سازيد. موفق باشيد.