اعظم طالقانی

پيام هاجر بهمن سال 60 شماره 29

پيام هاجر بهمن سال 60 شماره 29

22 بهمن روز تجلي ارادة انسان

 

… همه جا شور بود، حماسه بود، جهاد و مبارزه بود، هيجان و التهاب بود، جوشش ايمان و درخشش اراده انتخابگر انسان بود، تظاهرات و راهپيمايي ميليوني بود، صداي غرش گلوله ها و نبردهاي تن به تن مردم و مزدوران رژيم بود، به همه جا خبر رسيده بود كه شب 21 بهمن مأموران گارد شاهي به پادگان نيروي هوائي حمله كرده و درگيري خونيني بوقوع پيوسته است، مردم ايران همانند روزهاي ديگر به خيابانها آمده بود تا حمله گارد را محكوم كند و از برادران مبارز نيروي هوائي پشتيباني كند. در همه جا و در همه شهرها و حتي روستاها وضع فوق العاده به نظر مي رسيد. گويي همه منتظر حادثه اي عظيم هستند. گويا زلزله اي، انفجاري تحولي شگفت در راه است. روز 21 بهمن عمدتاً با يك راهپيمايي سراسري به پايان رسيد، صبح 22 بهمن بود كه خبر به تمام نقاط ايران رسيد كه از شب گذشته درگيري شديد نظامي بين مردم و كلانتري ها و پادگان هاي نظامي كه هنوز به مردم نپيوسته اند آغاز شده و هنوز هم ادامه دارد برخي كلانتريها تسليم شده اند، برخي مقاومت مي كنند، بسياري از نيروهاي نظامي و انتظامي به مردم ملحق شده و با اسلحه و با نيروهاي ديگر وفادار رژيم نبرد مي كنند، يك جنگ تمام عيار جريان دارد. شهرهاي ديگر ايران نيز در شرايطي همانند تهران قرار گرفت. مردم به پادگانها، شهربانيها، و ژاندارمريها حمله آوردند كه عمدتاً به زودي تسليم ملت شدند و گاهي نيز مقاومتي و سپس معدوم شدني با تسليم شدني!

هنگام اذان مغرب بود كه معلوم شد راديو و تلوزيون نيز تسخير شده است. راستي چه روزها و ساعات و لحظاتي بود مگر مي شود آن احساسها وصحنه ها را ترسيم و يا بيان كرد؟ در دست اكثر مردم از پير و جوان و حتي كودك در عرض چند ساعت كيسه هاي شن به صورت سنگر در آمده بود.

تلاش و مبارزه و وشوق جهاد و شهادت در ديدن شكست كامل رژيم مستبد و خونخوار شاهنشاهي و قطع بازوي امپرياليسم آمريكا در منطقه شهد كاميابي و لذت به ثمر نشستن خون شهيدان را در اعماق وجود هر ايراني مبارز و در كام هر مسلمان انقلابي شيرين و دلپذير ساخته بود. اميد در برق ديدگان هر ايراني ديده مي شد.

قدرت «اراده» و تجلي «انتخاب» و تجسم «خليفه اللهي انسان» در اوج بود. 22 بهمن 57 روزي بود كه ارزشهاي والاي انساني در بلنداي قامت سرخ شهيدان در نهايتش تجلي كرده بود. ملتي پس از قرنها و سالها تحمل تحقيرها و شكنجه ها و فداكاري ها و زنجيرها را گسسته بود و ديوارهاي زندان شاهنشاهي را فرو ريخته بود با دست خالي اما به هم پيوند خورده، بدون هيچ پشتوانه اي اما با توكل به خدا وتكيه بر اراده انساني خويش براي اولين بار در تاريخ پر ماجرايش به طور كامل احساس مي كرد كه واقعاً آزاد است، هيچكس بر او سلطه ندارد، هيچكس ديگر بر او زور نمي گويد و چيزي را بر او تحميل نمي كند، رهبريش را، ايمان و ايدئولوژي اش را شيوه مبارزه اش را، مسير آينده اش را خود انتخاب كرده است و هيچ فرد يا گروه و يا حزب و دسته اي قيم او و طلبكارش نيست، اوست كه خود اراده كرده و ياري خدايش را كسب كرده و همه چيزش را انتخاب نموده و با ايثار و فداكاري و وحدت جنگيده و پيروز شده است. كه به قول «ويكتور هوگو» هنگاميكه انقلاب مردمي آغاز شود پا برهنگان سردار مي شوند و چوبهاي درختان تفنگ مي گردند و ريگهاي بيابان گلوله مي شوند.

«او» به خوبي مي داند كه سه عامل عمده نقش تعيين كننده اي در آغاز، شكل گيري و پيروزي اين انقلاب عظيم و تاريخي داشته اند:

1-        اسلام به عنوان ايمان و عقيده مشترك و عميق تاريخي و ملي كه توانست تمامي ملت مسلمان را با تمامي اختلافات به حق يا به ناحق كه وحود داشته است به حركت و جوشش و مبارزه وادارد، چرا كه هر مسلمان بر دين خويش احساس خطر كرده بود.

2-        رهبري خاص و ويژه ي امام خميني كه با آن صلابت و ايمان و شهامت و قاطعيت و پاكي و تقوي و آگاهي و هوشياري توانست محور اصلي حركت توده هاي مسلمان و عامل برانگيزنده وجدان لطمه ديده مذهبي و ملي مردم ايران گردد. اين رهبري واحد از مهم ترين عوامل وحدت و تجديد حيات ديني ملت مسلمان است.

3-        وحدت و يكپارچگي تمامي اقشار ملت از هر صنف و دسته و جمعيت، روحاني و دانشگاهي و بازاري و كارگري و كشاورز و زن و مرد و مليت هاي مختلف، همه و همه با توسل به ايدئولوژي اسلامي و رهبري اسلامي، دست به دست هم و بازو به بازوي يكديگر داده و قطره ها به هم پيوست و رود تند و خروشاني پديد آورد كه حكومت تار عنكبوتي رژيم ريشه دار شاهنشاهي را از ريشه كند و بدور انداخت.

البته روشن است كه اين انقلاب ريشه در اعماق تاريخ گذشته ما دارد و حداقل از صد سال قبل، از آغاز حركت مشروطيت تا كنون راهي بس طولاني و پر فراز و نشيب طي شده است و رنجهاي فراوان و ايثارگريهاي بي شمار صورت گرفت و سرانجام در سال 57 به ثمر نشست. اگر مي بينيم كه انقلاب اسلامي ما در 22 بهمن 57 به صورت آتش فشاني عظيم و عميق پيروز مي شود و نظامي را در هم مي شكند و نظامي جديد بوجود مي آورد و اسلام ايدئولوژي انقلاب مي گردد و رهبري امام حاكميت پيدا مي كند و وحدت بي نظير تجلي مي نمايد، براي اين است كه در اين يك قرن تلاشهاي فراواني بوسيله انسانهاي بزرگي چون سيد جمال ها، طباطبائي ها، صوراسرافيل ها، ميرزا كوچك خانها، مدرس ها، مصدق ها، در مرتبه اي از مبارزات سياسي، فكري و نظامي، نهضت اسلامي را حركت و سرعت و عمق بخشيدند.

بنابراين، تكيه بر عوامل سه گانه فوق به معناي ناديده گرفتن زحمات و نقش مهم ديگر شخصيت ها در انقلاب نيست.

به هر حال، سخن پيرامون روزهاي پر خاطره و فراموش نشدني 21 و 22 بهمن 57 و عوامل اساسي و بنيادين انقلاب اسلامي بود كه گفتيم اسلام و امام و وحدت سه عامل مهم موفقيت ما در اين انقلاب بود و در طي اين سه سال كه از عمر انقلاب مي گذرد، عليرغم تمامي توطئه ها و كارشكنيها و مبارزات مستمر، و عليرغم نابسامانيها و نارسائيهاي فراوان كه داريم و موفق به حل آنها نشده ايم پيروزيهاي چشمگيري كه در جنبه هاي مختلف و در جبهه هاي متعدد بويژه، در جنگ كه داشته ايم ما مرهون سه عامل فوق هستيم و مطمئناً به ميزاني كه هر يك از سه استوانه محكم انقلاب آسيب پذير گردد. احتمال پيروزي نهائي ما نيز كمتر و لااقل ديرتر خواهد بود. و اتفاقاً دشمن كه كاملاً به نقاط ضعف و قدرت ما آگاه است همواره بر همين سه نقطه قوت ما حمله مي آورد و سعي مي كند انقلاب را از ماهيت حقيقي و اصلي اش كه اسلام باشد تهي سازد، و «تسنن محمدي» و «تشيع علوي» را بار ديگر به «تسنن اموي» و «تشيع صفوي» برگرداند و بجاي حاكيمت حقيقت دين و پياده شدن فلسفه سياسي، اجتماعي، اقتصادي و عبادي اسلام، قشريت ديني بي محتوي و تخدير كننده را حاكميت بخشد و بار ديگر «خون» را تبديل به «ترياك» كند و فقط عبادت و يك سلسله آداب و سنت ها را آنهم مسخ شده به نام دين اصيل به مردم تحميل نمايد. وهمچنين رهبري و ولايت امام خميني را به شكلهاي مختلف و عمدتاً به دست دوستان نادان و جاهل تضعيف و در نهايت مخدوش و از صحنه خارج سازد و لااقل در آينده خط واقعي وي در ميان خطوط مشابه ديگر گم و بيرنگ گردد. و نيز تلاش مي شود كه وحدت و يكپارچگي ملت مسلمان سست و لرزان گردد و دشمنان، دوست و دوستان سالها، دشمن خوني يكديگر گردند و هنگاميكه دشمن توانست در اين سه جبهه پيروز شود، ديگر نه تنها با انقلاب اسلامي ايران مقابله نخواهد كرد، بلكه همراه و هماهنگ نيز خواهد بود، زيرا كه در آن روز ديگر انقلابي نخواهد بود و بر فرض هم باشد حتماً «اسلامي» نخواهد بود و اگر هم فرضاً اسلامي باشد قطعاً اسلام عربستان و پاكستان خواهد بود! و آن اسلام هم كه خطري نخواهد داشت! و بايد در آستانه چهارمين سال عمر انقلاب اظهار نگراني كنيم از توطئه هاي دشمن كه تا حدودي توانسته است ضرباتي بر پيكر «اسلام»، «امام» و «وحدت اسلامي» فرود آورد كه اميد است متوقف گردد و جبران شود.

ما اكنون ضمن پيروزيهاي فراوان، مشكلات عمده اي داريم كه مسلماً دفع نخواهد شد مگر با استمداد از ياري خداوند و پاسخ اسلامي يافتن براي حل اساسي مشكلات و پيروي قاطع از رهبري امام و هماهنگي و وحدت عمومي تمامي نيروهاي مسلمان و علاقمند و دلسوز و كار آمد. مشكل جنگ. مشكل بحران اقتصادي مشكل ترتيب نيروهاي انساني متخصص براي اداره دانشگاهها و مراكز علمي و صنعتي، عمق بخشيدن به فرهنگ معنوي و اخلاق اسلام در تمام سطوح جامعه بويژه در نسل جوان، مشكل درگيريهاي مختلف با ضد انقلاب داخلي و گروههاي محارب مشكل گراني و تورم، مشكل بهبود بخشيدن به وضع اقتصادي طبقات كم درآمد جامعه، مشكل بيكاري و صدها مشكل بزرگ وكوچك ديگر كه نمي توان به آنها پيروز شد مگر اينكه:

1-        توكل به خدا داشته باشيم و از او ياري بخواهيم.

2-        راه حل ها را از اسلام با اجتهاد آگاهانه فقهاي زمان شناس بجوئيم.

3-        برنامه ريزي دقيق و دراز مدت و كوتاه مدت در تمام مسائل اساسي كشور بكنيم.

4-        از تجربه انقلابها و حتي كشورهاي ديگر استفاده كنيم.

5-        از تخصص هاي متخصصين داخلي حداكثر بهره را ببريم.

6-        با مخالفان سياسي و عقيدتي با سعه صدر و هدايت گرانه برخورد كنيم.

7-        آزاديهاي مشروع و قانوني را تأمين نمائيم.

8-        كار فكري، فرهنگي را در اولويت قرار دهيم.

9-        قوانين اقتصادي را به نفع محرومان و نيازمندان تصويب نمائيم.

10-   وبالاخره همگان متعهد به رهبري امام و قانون اساسي باشيم.

ما ضمن گراميداشت سومين سالگرد انقلاب اسلامي و تبريك به تمامي هموطنان غيرتمند و مسلمان و آزاده مان از خداوند مي خواهيم كه در آينده بتوانيم سالي پر بركت و موفق و پيروزمند در جنگ داخلي و خارجي، اقتصادي و سياسي داشته باشيم و هوشيارانه ضربات و توطئه ها را دفع نمائيم و بويژه دوستان نادان انقلاب بدانند كه:

         شيشـه نزديكتـر از سنـگ نـدارد خويشـي

                                                     هرشكستي كه به انسان برسد از خويش است

كه چنين مباد.