پيام هاجر شماره 3
19 دي، روز خروش پيروان راستين خط امام عليه طاغوت
… آن روز جنب و جوش ديگري در مدرسه فيضيه، جمعيت طلبه ها انبوه تر بود، همه هراسان و مضطرب به نظر مي رسيدند، چهره ها مصمم تر و خشمگين تر مينمود و روي هم رفته حال و هواي ديگري بر انبوه طلاب مدرس فيضيه حاكم بود و يكي يكي، دو تا دوتا و يا بيشتر، يا روزنامه مي خواندند و يا از ديگري ماجرا را مي پرسيدند.
غروب بود طبق معمول وارد مدرسه شدم، از يكي از طلاب جوان كه روزنامه دستش بود از مدرسه مي رفت پرسيدم چه شده، آيا خبر تازه ايست؟ گفت: مگر روزنامه را نخوانده اي؟ گفتم خير. گفت روزنامه اطلا عات به آقا توهين كرده و نسبت هاي دروغي به آقا داده است. روزنامه را به طرف من گرفت و با خشم ونفرت گفت: بخوان تا بهتر به ماهيت اين دروغگويان پي ببريد.
روزنامه را گرفتم و با ولع صفحه داخلي آن را باز كردم و شروع به خواندن آن كردم….
در آن روزهايي كه در ايران به فرمان شاهنشاه آريا مهر دهقانان با زنان، كارگران و و درگر اقشار محروم ملت تصميم گرفتند كه از كهنه پرستي و عقب ماندگي و ستم نجات يابند شخصي به نام خميني كه خود را آيت الله مي خواند دست به مخالفت و دشمني زد و …
هنوز جملات آخرين را نخوانده بودم كه فرياد دسته جمعي و هماهنگ طلاب در فضاي مدرسه پيچيد كه، « خميني خميني خدا نگهدار تو، بميرد بميرد دشمن خونخوار تو » روزنامه را رها نموده و در هم پيچيدم و بي اختيار به جمع پيوستم و چون قطره اي در آغوش خروشان رودخانه اي عظيم و خشمگين كه راه افتاده بود فرو رفتم. خشم و نفرت و آزادگي و اميد رنج سالها و اندوه قرنها همه يكجا در چشم طلاب موج مي زد، همه چون حلقومي واحد هر لحظه پرخروش تر و مصمم تر شعاري كوبنده تر مي دادند. « درود بر خميني، مرگ بر استبداد » ـ «سلام بر خميني، مرگ بر آمريكا» و…
پس از تقريباً نيم ساعت، طلاب تظاهر كننده كه شايد تعدادشان به 1500 نفر مي رسيد از راه رو طولاني مدرسه به بيرون خزيد و در ميدان آستانه گرد آمدند و پس از لحظه اي توقف به طرف حرم حضرت معصومه حركت كردند.
مردم، جوانان، بازاريان و زنان قهرمان قم مرتب به طلاب مي پيوستند و جمعيت هر لحظه انبوه تر مي شد…
آن روز، روز 17 دي ماه سال 1356 بود. تظاهرات آن روز طلاب و مردم قم – كه به عنوان اعتراض به اهانت رژيم شاه به ساحت پاك امام تبعيدي و ولايت فقيه صورت گرفت بدون در گيري پايان يافت. اما فردا صبح بازار قم تعطيل شد و هزاران نفر اعم از طلبه و بازاري و اداري و دانش آموز مجدداً با راهپيمايي بزرگ به طرف خانه مراجع تقليد حركت كردند و بدينوسيله خشم ونفرت و خود را نسبت به رژيم و پشتيباني و حمايت و پيروي خود را نسبت به رهبر و مرجع تقليد تبعيدي اش نشان دادند اين حركت قم كه به سرعت در سرتاسر ايران منعكس شد وسبب بر انگيختن مردم و بستن بازارها و تظاهرات پراكنده گرديد رژيم پوسيده ومتزلزل را بلرزه انداخت. شاه و درباريان و ساواك براي اينكه زهر چشمي از مردم بگيرند تا جرأت و گستاخي قيام و اعتراض را براي هميشه از دست بدهند فرمان سركوبي خونين را دادند. اين بود كه روز 19 دي ماه كه هزاران نفر از طلبه ها و ديگر اقشار مردم قم پس از بيرون آمدن از منزل يكي از مدرسين بزرگ حوزه در خيابان صفائيه قم حركت مي كردند، ناگهان مأموران و مزدوران و ساواكهاي مزدور ابتدا با باطوم و چوب به طلاب حمله آوردند و بلافاصله با سلاح گرم به روي مردم آتش گشودند.
طلاب پس از مقاومت كوتاه و پراكنده اي به كوچه ها يا از پشت بامها حملات آتشين مأموران را پاسخ دهند. ده ها تن شهيد و صدها نفر مجروح شدند، شب فرا رسيد و شهر پر طپش قم در سكوت و سياهي گنگ و پر اسرار شب فرو رفت…
رژيم در حال سقوط شاه فكر مي كرد با اعمال اين خشونت توانسته است طلاب حوزه و مردم آزاده قم را آنچنان مرعوب سازد كه ديگر جرأت پيشاهنگي و رهبري جنبش را نداشته باشند اما اين كشتار وحشيانه سر آغاز حركت عمومي مردم و طليعه انقلاب بزرگ ملت ايران گرديد. انقلابي كه آن مرجع سالها دور از وطن را كه سالها مستقيم و غير مستقيم و به لطائف الحيل كوشيده بودند تنها ومنزوي اش سازند و از چشم مردم بيندازند، به وطن باز گرداند و امام امتش گرديد و نيز رژيم سر سپرده را واژگون ساخت و نظام جمهوري اسلامي را بر قرار نمود.
به دنبال حادثة خونين 19 دي قم، موج خشم و اعتراض سراسر ايران را فرا گرفت. مجالس ختم در قم و شهر ها و حتي روستاهاي كشور برگزار شد كه در اين مجالس طلاب و روحانيون آگاه مردم را با آگاهي دادن دعوت به قيام و مبارزه و بر اندازي رژيم شاه نمودند. اين مجالس ادامه يافت تا در روز چهلم شهادت طلاب قم در سرتاسر ايران مراسمي به عنوان بزرگداشت شهداي 17 دي برگزار شد كه در آن روز برخي شهر ها از جمله تبريز قهرمانانه به پا خاست و با حمله به مراكز دولتي و مقاومت در برابر هجوم وحشيانه رژيم حمايتش را از انقلابيون و به ويژه امام خميني اعلام نمود. با اينحادثه خونين كه ده ها شهيد درتبريز به جا ماند امواج انقلاب گسترده تر شد و توده هاي بيشتري جذب حركت انقلابي شد.
در مجالس ختم شهداي تبريز فرياد دادخواهي ملت مظلوم ايران بارسائي هر چه تمام تر به گوش مردم دنيا رسيد و رژيم كه از همين حوادث وافشاگريها وحشت داشت چنان در تنگنا گير كرد كه سرگيجه گرفت و براستي نمي دانست چه بكند. درگيريها و كشتار پراكنده ادامه يافت تا چهلمين روز شهادت شهداي تبريز فرا رسيد باز در اين روز درگيري در سراسر ايران بين مردم و مأموران رژيم به وقوع پيوست و حوادث خونين در شهرهاي يزد، تبريز، مشهد، تهران، جهرم، … رخ نمود و اين حوادث ادامه يافت و هر روز گسترده تر شد. مقاومتهاي مردم سبب شد كه كنترل رژيم شاه سست تر و سلطه اش ضعيفتر شود و لذا اعلاميه ها، نشريات گوناگون، روزنامه ها، راهپيماييها آزادتر صورت گيرد و روشن تر بنويسند.
بويژه در طي اين مراحل، امام خميني، پيامبروار از تبعيدگاهش با سخنرانيها و صدور اعلاميه ها مردم را بيدارتر مي كرد و به قيام و شورش عليه رژيم دعوت مي تمود … تا سرانجام چنانكه مي دانيم اين شورشها و قيام ها مردم قهرمان و مسلمان ايران حلقه وار به هم پيوست تا به فرار شاه سقوط رژيم شاهنشاهي و اخراج آمريكا و صهيونيسم از ايران و برقراري جمهوري اسلامي و كسب آزادي ملت ايران گرديد.
امام قيام طلاب حوزة علميه قم، اين سنگر مقاومت و مظهر ايمان و صلابت و بيداري نخستين جرقة انقلاب بودكه در دل شب سياه و ظلماني رژيم شاه زده شد.
19 دي، روح شهامت و توان مقاومت و قدرت ايستادگي را به مردم ايران بخشيد.
19دي، توده هاي در بند و اسير ايران را به مقابله و رويارويي با رژيم شاه دعوت كرد.
19 دي، تجلي صلابت حوزه هاي ديني شيعه و مظهر صلابت چهره هاي سرخ علماي ايثارگر علوي است.
19 دي، ياد آور مبارزات ضد استعماري و ضد استثماري و ضد استبدادي و ضد استحماري طلاب جوان و پيروان واقعي خط امام خميني است.
19 دي، بيانگر تولد جديدي در حوزه هاي ديني شيعي و نفي اسلام خرافي و تشيع صفوي و توجيه گر نظام آريا مهري است كه فرصت طلبان و عافيت جويان و توجيه گران را كه متأسفانه پس از انقلاب چهره عوض كرده اند رسوا مي سازد.