پيام هاجر 8 تير ماه 78شماره 272
دود كباب
دو خانواده تصميم گرفتند چند روزي را در ويلاي شمال سپري كنند. با تلفن سرايدار را خبر كردند تا ويلا را آماده كند. او هم خانواده اش را به كار نظافت و شست و شوي ساختمان و باغ واداشت. نصيب و قسمت آنها را تنوع و تفريح همين بود ديگر.
بالاخره مهمانان وارد شدند. همه چيز روبراه بود. اما در همان روز اول پسر 13 ساله صاحبخانه و پسر عموي 10 ساله اش با پوستها موز و كاغذ شكلاتهاي خارجي كه خورده بودند؛ صحن حياط را تبديل به يك زباله داني حسابي كردند.
هر روز دود و بوي كباب در هواي بهاري پخش مي شد و اشتهاي بچه هاي سرايدار را بدجوري تحريك مي كرد.
يك روز ظهر دو پسر عمو پس از صرف چلوكباب، با دوچرخه هاي ژاپني خود در باغ شروع به مانور دادن كردند. پسر جوان سرايدار در گوشه باغ كنار اتاق خودشان زانو به بغل گرفته و نشسته بود. پسر بيشتر از خودش دلش براي خواهرها و برادرهاي كوچكش مي سوخت كه دلشان هواي كباب كرده بود.
فردا دو پسر عمو به دعوت بچه سرايدار همراه او براي تفريح به سوي رودخانه رفتند و ديگر برنگشتند. پليس چند روز در جستجوي آنها بود و همه را به بازجويي كشيد. پسر جوان سرايدار پس از ساعتها مقاومت و انكار بالاخره اعتراف كرد كه آنها را كشته و در قسمتي از كنارة رودخانه دفن كرده است. او كه سخت پشيمان شده بود، گفت: «نسبت به آنها احساس حقارت و كينه پيدا كرده بودم».
جامعه اي كه دچار بلاي فقر و فاصله هاي طبقاتي روزافزون است؛ طبعاً كينه ها و عقده هاي انباشته شده اي را به ارمغان مي آورد. چنين روابطي براي هيچكس آرامش بخش و شادي آفرين نيست. بلكه آبستن فجايع و حوادث دردناكي است كه در فرصت مناسب خود را نشان مي دهد.
فجايعي كه بر هم زننده آرامش و خوشي ويلانشينان و بر باد دهنده حداقل زندگي محرومين است. با حفظ چنين روابطي هر چند بظاهر ديني، انتظار دين و دينداري داشتن نيز شايد بيهوده باشد. جاي شگفتي است كه كساني بدون توجه به اين فاصله هاي طبقاتي ضمن ناديده گرفتن يتيمان و محرومين و درماندگان از حفظ دينداري سخن مي گويند و از كفر و بيديني و بي نمازي شكوه دارند. در حاليكه قرآن چنين دينداري را دروغ مي شمرد.
كيست كه به اين پرسش بيدارگرانه و جاويدان قرآن پاسخ دهد كه: آيا مي بيني آن كس كه دين را تكذيب مي كند؟ همانكه يتيم را مي راند و مردم را براي تأمين مسكين نمي شوراند. از واي بر نمازگزاران «از چنين روابطي»…