همهی سخنان آیتالله طالقانی به قرآن و نهجالبلاغه مستند بود
مراسم بزرگداشت آیتالله طالقانی عصر امروز (پنجشنبه 20 شهریورماه) در کانون توحید و با حضور پررنگ چهرههای اصلاحطلب برگزار شد.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در ابتدای این جلسه «مهدی جعفری» همرزم و همبند آیتالله طالقانی در سخنانی نقش قرآن در منش و رفتار آیتالله طالقانی را بررسی کرد.
او گفت: در شبهای تیره و تاری که ما حتی تکلیف خود را نمیدانستیم برخی بزرگان از قرآن فلسفه نماز و روزه مسافر را در میآورند و به ما میگفتند اما آیت الله طالقانی فلسفه کاملاً متفاوتی از قرآن برداشت میکردند. ایشان میگفتند این کتاب یک سره از زندگی کنار رفته و دنیای اسلام که به راهنمایی این کتاب پیش رو بود الآن دنبالهرو شده و این کتاب مانند ورد و کلامی مقدس شده و آهنگ آن، اعلام مرگ است.
جعفری ادامه داد: ایشان برای رهنمود دادن به حال و ترسیم راه آینده از آیات قرآن استفاده کردند و عمل ایشان در اجتماع ناشی از برداشتشان از قرآن بود.
آیتالله طالقانی در سال 1318 از قم به تهران آمدند و چون تنها راه مبارزه را در قرآن و نهجالبلاغه میدیدند به میان تحصیلکردگان آمدند و شروع به در میان گذاشتن رهنمودهای قرآنی با آنها کردند.
مرحوم بازرگان همیشه میگفت از امتیازات طالقانی این است که وقتی با هم صحبت میکردیم هم او از ما تأثیر میپذیرفت و هم ما از او. او کسی نبود که خود را بالاتر از دیگران و دیگران را فقط شاگرد بداند. در زندان وقتی جوانان به قرآن مراجعه میکردند برخی روحانیون به آنها میگفتند از طریق ما باید به قرآن رجوع کرد، اما آیت الله طالقانی از این نوع افراد نبود و میگفت که قرآن بر همه نازل شده. او میگفت خداوند آدم میخواهد مقدس نمیخواهد وگرنه فرد مقدس که کاری انجام نمیدهد.
این همبند آیتالله طالقانی خاطرنشان کرد: از سال 1318 که ایشان از قم به تهران آمدند تا سال 58 که از دنیا رفتند نگران این بودند که آیا رسالت خود را درست انجام دادهاند یا نه؟ او حتی در مقابل مخالف فکری هرگز به خشونت متوسل نشد و آنها را بیرون از دایره انسانیت ندانست.
او در فکر مردم بود و میخواست پیام الهی را همان طور که خدا خواسته به مردم منتقل کند. از همینرو روی فطرت مردم انگشت میگذاشت و در این کار موفق بود. او همه را فرزندان خود میدانست و زمانی که عدهای در زندانها مارکسیستها را نجس میدانستند با آنها معاشرت میکردند و غذا میخورد و طوری شده بود که میگفتند اگر اسلام را از شما شنیده بودیم چنین سرنوشتی نداشتیم.
به گزارش ایسنا، در ادامهی این مراسم فرزند بزرگ ذکور آیت الله طالقانی خاطراتی را از زمان تبعید و زندانی شدن ایشان مطرح کرد. سپس یکی از افسرانی که در زمان تبعید آیتالله طالقانی به شهر بافق با ایشان همراهی فراوانی کرده بود در جایگاه حاضر شد و مطالبی را مطرح کرد.
او گفت: در گذشته برخی شهرها را بعنوان تبعیدگاه درنظر گرفته بودند و یکی از آن شهرها بافق بود. در سال 50 از طریق ساواک مطلع شدیم که شخص خطرناکی را برای تبعید میآورند، اسم ایشان را هم نمیگفتند تا اینکه یک روز بعدازظهر دیدیم چند مأمور آقای طالقانی را آوردند.
ایشان خیلی خوشحال بود و هیچ احساس ترس و ناراحتی نمیکرد. ایشان با همه مأموران شوخی میکردند، طوریکه مأموران با ایشان احساس خودمانی بودن میکردند. ما برای ایشان دو سرباز ظاهراً برای نگهداری از ایشان گذاشتیم اما باطناً فرمان ایشان را میبردند.
این سرهنگ زمان شاه ادامه داد: از همان روزی که آیت الله طالقانی به بافق رسیدند نسبت به فعالیت اجتماعی اقدام کردند. ایشان پس از مدتی به من اطمینان پیدا کردند و من نامههای ایشان را میگرفتم و در کرمان به صندوق پست میانداختم و نامههای آقا را از دوستی که در کرمان داشتیم میگرفتم و به آقا تحویل میدادم.
او ادامه داد: ابتدا ما را از آقا ترسانده بودند و القاب خطرناکی به ایشان داده بودند، اما وقتی در خدمت ایشان بودیم دیدیم این طور نیست بلکه ایشان فردی هستند که همهی صحبتهایشان به قرآن و نهجالبلاغه مستند است. پس از مدتی ساواک با توجه به همکاریهای من با آیتالله طالقانی من را به رفسنجان تبعید کرد.
به گزارش ایسنا، پس از صحبتهای این سرهنگ نیروی انتظامی و فرماندار سابق کرمان، «قاسمی» پژوهشگر دینی و تاریخی مطالبی را در رابطه با روشنفکری دینی مطرح کرد و گفت که آیت الله طالقانی در دورهای به سر میبرد که پست مدرنها هنوز به عالم نیامده بودند و رویکردها، رویکردهای ایدئولوژیک، انقلابی و رادیکال بود.
آیت الله طالقانی از لحاظ مادهی ایمانی به جهان قدیم گرایش داشت و طبیعی است با این نگاه متأثر از نگاه ایمانی خود فعالیت میکردند. او به لحاظ فردی ایدئولوژیک است و سعی در فهم ایمان و ورود آن به حیات اجتماعی دارد و دین را برای برطرف کردن تضادهای فردی و اجتماعی میداند.
در بخش دیگری از این مراسم استاد «مجتهد شبستری» همراه و همفکر طالقانی ابراز خرسندی کرد که پس از گذشت 7- 8 سال انحطاط فرهنگی از طرف دولت پیشین که یکی از عواقب آن محرومیت از دور همنشینیهای اینچنینی بود چنین مراسمی تشکیل شده است.
مجتهد شبستری سخنانش را به بحث تصویر دین اختصاص داد و گفت: بهلحاظ دینشناسی، داعش و القاعده هم خود را با توجه به اسلام تفسیر میکنند چیزی که ما بعنوان اسلام میشناسیم در چند دههی گذشته انواع نقشها و تصویرها را به خود دیده که تصویرهای جدید هم جز اینها هستند.
اسلام بعنوان یک دین دچار بحران است، دینی که نمیتواند خود را درست در دنیا عرضه کند دچار بحران است ما در مرحلهای هستیم که آنچه در چند دهه گذشته گفته شده به درد مسلمانی ما نمیخورد ما اندیشههای نوینی نیاز داریم تا بعنوان مسلمان در این دنیای پر از تهدید و تلاطم بتوانیم زندگی کنیم.
او ادامه داد: از کسانی که نوعی اثرگذاری دارند استارت یک بازاندیشی نیرومند و همه جانبه را دربارهی آنچه در این 5-6 دهه گفتهاند بزنند والا در زیر خروارهای این جهان پرتلاطم دفن میشویم.
او گفت: بعنوان مثال مشکل طهارت و یا نجاست چه دردی از مسلمانان و زندگی آنها دوا میکند؟ واتیکان در سال 1960 متوجه خطری برای مسیحیت شد. در نتیجه واتیکان 2 را تشکیل داد و همهی مرزهای مسیحیت را جمع کرد. آنچه را قابل قبول نبود رد کرد و آنچه لازم نبود تولید کرد. ما فکر میکنیم در دین نمیشود تولید کرد. انسان دیندار میتواند دست به تولید بزند. الآن محال است در کلیسا مطلبی بگویند که خرافه باشد و بر آن بخندند اما در همین رادیو و تلویزیون خودمان خرافههایی به گوش میرسد که بسیار تعجب میکنم . اوایل انقلاب این حرفها نبود و به تدریج اضافه شد.
مجتهد شبستری یادآور شد: باید به فکر اسلام پاک از خرافهها، فتواهای ضدانسانی و ضد حقوق بشری و بهوجود آوردن یک تفکر دینی بمنظور صاف کردن جادهی تفکر صحیح عقلانی باشیم تا نسل آینده ما بتواند در دین صحیح تفکر کند و در سیاست صحیح عمل کند.
در پایان نیز «اعظم طالقانی» در سخنانی کوتاه از حاضرین همچنین کانون توحید برای برگزاری این مراسم تشکر کرد.